رمان یک خاطره پارت ۱۶: خون
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_¹⁶ [🖤♥]
«شدو❤️🩹🕷»
داشتم روی ناکلز رو کم میکردم که کشیده شدم به سمت چپ و خوردم زمین. اونم با سر.
ای گندش بزنن.
و دیگه هیچی ندیدم.
«سونیک💙⚡»
شدو که خورد زمین دیگه تکون نخورد.
- اعصاب نداشتا.
ناکلز یکی زد زیر گوشم.
ناکلز- خوبم نبود این کارو کنی. اگه دوباره قاطی کنه میخوای چیکار کنی؟
پشت سرمو خاروندم: او... اصلا بهش فکر نکرده بودم ببخشید.
سرمو چرخوندم به سمت شدو.
ها؟ این چیه واقعیه؟ من روح ماریا رو میبینم؟؟؟
شدو رو تکون میداد.
چشمامو باز و بسته کردم و دوباره نگاه کردم.
نه نبود.
متوجه خونی که از سر شدو میومد شدم.
جیغ امی خونه رو برداشت.
سیلور که جیم شده بود پیداش نکردم مجبور بودم خودم شدو رو ببرم دکتر.
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_¹⁶ [🖤♥]
«شدو❤️🩹🕷»
داشتم روی ناکلز رو کم میکردم که کشیده شدم به سمت چپ و خوردم زمین. اونم با سر.
ای گندش بزنن.
و دیگه هیچی ندیدم.
«سونیک💙⚡»
شدو که خورد زمین دیگه تکون نخورد.
- اعصاب نداشتا.
ناکلز یکی زد زیر گوشم.
ناکلز- خوبم نبود این کارو کنی. اگه دوباره قاطی کنه میخوای چیکار کنی؟
پشت سرمو خاروندم: او... اصلا بهش فکر نکرده بودم ببخشید.
سرمو چرخوندم به سمت شدو.
ها؟ این چیه واقعیه؟ من روح ماریا رو میبینم؟؟؟
شدو رو تکون میداد.
چشمامو باز و بسته کردم و دوباره نگاه کردم.
نه نبود.
متوجه خونی که از سر شدو میومد شدم.
جیغ امی خونه رو برداشت.
سیلور که جیم شده بود پیداش نکردم مجبور بودم خودم شدو رو ببرم دکتر.
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
۳.۳k
۰۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.