رمان یک خاطره پارت ۱۵: دعوای شدو و ناکلز
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_¹⁵ [🖤♥]
شدو- سونیک اگه جرعت داری وایسا!
- من که کاری نکردم، تازشم من وقتی فراموشی داشتی کمکت کردم.
شدو با عصبانیت- واسم مهم نیست چرا دمتو تکون میدادی؟
کل خونه رو میدویدیم بچه ها متعحب بودن. چون یه دایره بنفش دورشون درست شده بود انقدر که شدو تند دنبالم میکرد و منم تند میدویدم.
«شدو❤️🩹🕷»
سریع مثل برق تغییر مسیر دادم که سونیک منو که دید سریع جلوی روم وایساد.
روژ- اینجا چه خبره؟
- به تو مربوط نیست" با عصبانیت"
ناکلز- هعی با روژ درست صحبت کن.
- اگه درست صحبت نکنم چی میشه؟
ناکلز- با من روبرو میشی.
«سونیک💙⚡»
ناکلز- با من روبرو میشی.
شروع کردن به دعوا کردن ناکلز یه گلد خورد شدو یه مشت هم نخورد چون همش جاخالی میداد.
گفتم با ناکلز همکاری کنم شروع کردم به دویدن یکی از پاهای شدو رو گرفتم و کشیدم که خورد زمین.
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_¹⁵ [🖤♥]
شدو- سونیک اگه جرعت داری وایسا!
- من که کاری نکردم، تازشم من وقتی فراموشی داشتی کمکت کردم.
شدو با عصبانیت- واسم مهم نیست چرا دمتو تکون میدادی؟
کل خونه رو میدویدیم بچه ها متعحب بودن. چون یه دایره بنفش دورشون درست شده بود انقدر که شدو تند دنبالم میکرد و منم تند میدویدم.
«شدو❤️🩹🕷»
سریع مثل برق تغییر مسیر دادم که سونیک منو که دید سریع جلوی روم وایساد.
روژ- اینجا چه خبره؟
- به تو مربوط نیست" با عصبانیت"
ناکلز- هعی با روژ درست صحبت کن.
- اگه درست صحبت نکنم چی میشه؟
ناکلز- با من روبرو میشی.
«سونیک💙⚡»
ناکلز- با من روبرو میشی.
شروع کردن به دعوا کردن ناکلز یه گلد خورد شدو یه مشت هم نخورد چون همش جاخالی میداد.
گفتم با ناکلز همکاری کنم شروع کردم به دویدن یکی از پاهای شدو رو گرفتم و کشیدم که خورد زمین.
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
۲.۱k
۰۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.