آغوش سایه

آغوش سایه
پارت چهاردهم🖤❤️💙
سیلور:خوش آمدی
سونیک:تو کی هستی
سیلور:میخوای بدونی
سونیک: آره
سیلور:من همونی هستم که به خاطر شدوی تو آسیب دید
سونیک:سیلور
سیلور:اوه معلومه که منو می‌شناسی
سونیک:تو آسیب ندیدی این شدو بود که از دست تو آسیب دید
از زبان سونیک
اومد جلو و محکم هلم داد و یقمو گرفت
سیلور:زندگی شو سیاه میکنم زندگی تو را هم همینطور
سونیک:هنوز دیر نشده سیلور
سیلور:چی منظورت چیه
سونیک:میتونی هنوز علاقتو بهش اثبات کنی
یقمو ول کرد و محکم پرتم کرد زمین
سیلور:فکر کردی....اون دیگه منو دوست نداره و من هم
سونیک:ولی.....
سیلور:شما مهمون ما هستید
سونیک:نه
سیلور:برام مهم نیست...اینفیت ببرش
اینفیت:چشم
سونیک:نه ولم کن
از زبان شدو
شدو:ماریا سونیک کجاست
ماریا:وای نه نیست
شدو:همه جا را گشتم نیست
ماریا:اینجا نیست
شدو:این نامه چیه
ماریا:بزار من میخونمش
«اگر دوست آبی رنگتون براتون مهم به این آدرس بیاید و گرنه کارش تمومه
ارادتمند سیلور»
شدو:اون لعنتی
ماریا:باید بریم
شدو: آره ولی چجوری
ماریا:من یک نقشه دارم
به اونجا رسیدیم
اینفیت:انگار اومدن
سیلور:برو باز کن
اینفیت:اوه تو کی هستی شدو خودش جرات نکرد بیاد خواهرشو فرستاد
ماریا:من بهتون هشدار میدم که سونیک را آزاد کنید
اینفیت:و گرنه چی کوچولو
ماریا دو مشت و دو لگد زد
اینفیت:خانم غلط کردم بس کنید
ماریا:سونیک کجاستتتتت
اینفیت:اونجاست
سیلور:هی هی کجا کوچولو
ماریا:برو کنار
سیلور:حق نداری بری
یهو شدو از پشت به سیلور زد
شدو:سونیک برو پیداش کن
ماریا:باشه
سونیک:ماریا من اینجام
ماریا:اومدم
شدو:خوبی عزیزم
سونیک:ممنون خوبم
ماریا:بیا بریم زودباش
سونیک:باشه
شدو:باید فرار کنیم
«۵ ساعت بعد»,
ماریا:وای ما رکورد دویدن را در گینس ثبت کردیم
شدو:سونیک خوبی
سونیک:خوبم
شدو:خدا را شکر
ماریا:من اینجا فلفل دلمه ای ام
شدو:تو خوبی کوچولو
ماریا:خوبم ممنون
سونیک:کیه پشت در
شدو:باز نکنید مفلیسه
ماریا:بعید می‌دونم
سونیک:باز کردم
شدو: وای خدا
سونیک:نه مفلیس نبود
شدو:کی بود
سونیک:یک بنده خدایی بود اشتباهی اومده بود رفت
شدو:خدا رو شکر
ماریا:صدای در اومد
شدو:حتما بازم یک بنده خدایی هست
ماریا:بله
مفلیس:سلامممممم
شدو و سونیک و ماریا:نههههههه😰😱