پارت
پارت 6
که گفت....
تهیونگ : تو فقط مال منی این لبا این بدن فقط مال منه
لیا:( توی چشماش نگاه میکنه و هیچی نمیگه )
که تهیونگ گفت
تهیونگ: ببینم تو میخواستی بچه ی من را سقط کنی( اخم)
لیا: تهیونگ من (مکث)
تهیونگ : تو چی
لیا: من دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم (بغض)
که لیا دست را از دست تهیونگ میکشه و میره
(صبح)
لیا ویو
رفتم صبحونه خوردم بعد رفتم روی کاناپه نشستم و فیلم میدیدم که دیدم هانا اومد
هانا: صبح بخیر
لیا: صبح بخیر
هانا : لیا برای شب حاظر باشه میخوایم بریم یه جایی
لیا: هانا تورو خدا ول کن اصلا حوصله ندارم
هانا: عهههه اوس نباش میریم فهمیدی همینی که من گفتم بای
( هانا رفت سرکار)
لیا ویو
هانا گفت شب بریم بیرون حالا نمیدونم این کجا میخواد بره ولش رفتم بالا که یکم استراحت کنم
لیا ویو
از خواب پاشدم دیدم گوشیم داره زنگ میخوره( توجه هانا برای لیا گوشی خریده)
جواب دادم
لیا: بله( خوابالود)
هانا : بچه تو هنوز خواب بودی حالا اینارو ولش حاظر باش دارم میام دنبالت
لیا: باشه
(قطع تماس)
لیا ویو
رفتم سرویس بعد همه کار هامو انجام دادم و دیدم هانا داره زنگ میزنه و رفتم پایین که جلوی در منتظر بود سوار شدم توی راه همچی ساکت بود که گفتم...
لیا: هانا داریم کجا میریم
هانا: میریم میرسیم بعد خودت میبینی
دیگه تو را ساکت بود که رسیدیم یکم بیشتر دقت کردم دیدم بله این همون جا هست که لیا دوست داره خیلی بیاد که گفتم.......
که گفت....
تهیونگ : تو فقط مال منی این لبا این بدن فقط مال منه
لیا:( توی چشماش نگاه میکنه و هیچی نمیگه )
که تهیونگ گفت
تهیونگ: ببینم تو میخواستی بچه ی من را سقط کنی( اخم)
لیا: تهیونگ من (مکث)
تهیونگ : تو چی
لیا: من دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم (بغض)
که لیا دست را از دست تهیونگ میکشه و میره
(صبح)
لیا ویو
رفتم صبحونه خوردم بعد رفتم روی کاناپه نشستم و فیلم میدیدم که دیدم هانا اومد
هانا: صبح بخیر
لیا: صبح بخیر
هانا : لیا برای شب حاظر باشه میخوایم بریم یه جایی
لیا: هانا تورو خدا ول کن اصلا حوصله ندارم
هانا: عهههه اوس نباش میریم فهمیدی همینی که من گفتم بای
( هانا رفت سرکار)
لیا ویو
هانا گفت شب بریم بیرون حالا نمیدونم این کجا میخواد بره ولش رفتم بالا که یکم استراحت کنم
لیا ویو
از خواب پاشدم دیدم گوشیم داره زنگ میخوره( توجه هانا برای لیا گوشی خریده)
جواب دادم
لیا: بله( خوابالود)
هانا : بچه تو هنوز خواب بودی حالا اینارو ولش حاظر باش دارم میام دنبالت
لیا: باشه
(قطع تماس)
لیا ویو
رفتم سرویس بعد همه کار هامو انجام دادم و دیدم هانا داره زنگ میزنه و رفتم پایین که جلوی در منتظر بود سوار شدم توی راه همچی ساکت بود که گفتم...
لیا: هانا داریم کجا میریم
هانا: میریم میرسیم بعد خودت میبینی
دیگه تو را ساکت بود که رسیدیم یکم بیشتر دقت کردم دیدم بله این همون جا هست که لیا دوست داره خیلی بیاد که گفتم.......
- ۳.۳k
- ۱۹ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط