عشق (پارت ۸۵)

// ویو مینجی //
بقلم میکنه میبرتم اتاق خودمون
مینجی: هی خودم میتونم بیام*خنده*
جیمین: ولی من دلم میخواد بقلت کنم *چشمک*
میخندم و از بقلش میام پایین و میرم لباسمو عوض کنم
جیمینم آماده میشه و کمکم میکنه آماده شم
جیمین: آی قلبممممم *دستشو میذارم رو قلبش
میرم سمتش
مینجی: چیشد عشقم *نگران*
جیمین: اینقد جذاب نباش، با من این کارا رو نکن قلبم ضعیفه *چشمک و خنده*
مینجی: *میخندم* هرچی باشم به شوهرم نمیرسم
جیمین: اختیار داری *خنده*
میخندم، صدای ماشین میشنوم
مینجی: فک کنم اومدن
که صدای زنگ میاد
مینجی: نگفتم
میرم درو باز میکنم
یونا: سلاااااامممممم
مینجی: سلام عزیزم
همو بغلت میکنیم
مینجی: سلام کوچولوی خاله*رو به شکمش*
یونا: *خنده*
ته: سلاااممم
مینجی: سلام ته ته، خوش اومدین
باهم دست میدیم
جیمین: سلاااااممم
باهام دست میدن
ته: چطوری هیونگ
جیمین: خوبمتو چطوری بابایی *چشمک*
ته: مرسی عمویی *خنده*
مینجی و جیمین: *خنده*
یونا: *خنده* چطوری جیمین؟
دست میدن
جیمین: خوبم مرسی ، خودت چطوری؟ نینی چطوره؟
یونا: خوبیم
مینجی: بچه چیه؟ *ذوق*
ته جعبه شیرینی رو میده دستم
ته: از رنگ شیرینی ها معلومه *لبخند*
راهنماییشون میکنم به پذیرایی و میرم در شیرینیو باز میکنم
مینجی: مبارکههههههه بچه پسرههههه
جیمین: عهههه مبارکهههههه
یونا و ته: مرسیییی
میام پیش یونا میشینم
مینجی: اخ به بچتون یاد بدم موقع اونکارا مزاحمتون بشه خیلی کیف میده بچتون رو شر و شیطون بار میارم*خنده*
میخنده و آروم میزنه به بازوم
یونا: دارم برات
همه: *خنده*

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
دیدگاه ها (۰)

عشق (پارت ۸۶)

عشق (پارت ۸۷)

عشق (پارت ۸۴)

عشق (پارت ۸۳)

پشیمونی..پارت.۱۶ویو نویسنده.گوشیش رو گذاشت رو میز..جیمین: هو...

قلدر مدرسه ( پارت ۲۵ )

مست خون ( پارت ۲ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط