پارت دو
پارت دو
ا/ت رو از بیمارستان برداشت و رفتند خونه وغذا خوردند و قرار شد که هفته ی بعد ازدواج کنند که ا/ت گفت
&کوچولومون خسته هستش من میرم دوش بگیرم بعد بخوابم
∆اوکی بیبی منم دعوت نامه هارو درست کنم
هفته ی بعد
همه چیز اوکی بود و همه منتظر بودند ا/ت بیاد و ا/ت وارد سالن شد و همه براش دست زدند و شب عروسی شد و رفتند خونه
∆بیبی اگه الان کوچولومون نمیشد دوباره عملیات انجام میدادیم حیف شد
&سونگمین و با نگاه های عصبانی نگاه کرد
∆اوکی اوکی بیب تقصیر من چیه فقط دلم خواست
و قرار شد که بچه شونو بعد از ۹ ماه به دنیا بیارند و چون ا/ت کار میکرد تو ۶ ماهگیش زایمان زود رس کرد و آنها به خوبی و خوشی زندگی کردند
بچه ها خلاصه نوشتم مرگنه ۴ پارت میشد ♡
ا/ت رو از بیمارستان برداشت و رفتند خونه وغذا خوردند و قرار شد که هفته ی بعد ازدواج کنند که ا/ت گفت
&کوچولومون خسته هستش من میرم دوش بگیرم بعد بخوابم
∆اوکی بیبی منم دعوت نامه هارو درست کنم
هفته ی بعد
همه چیز اوکی بود و همه منتظر بودند ا/ت بیاد و ا/ت وارد سالن شد و همه براش دست زدند و شب عروسی شد و رفتند خونه
∆بیبی اگه الان کوچولومون نمیشد دوباره عملیات انجام میدادیم حیف شد
&سونگمین و با نگاه های عصبانی نگاه کرد
∆اوکی اوکی بیب تقصیر من چیه فقط دلم خواست
و قرار شد که بچه شونو بعد از ۹ ماه به دنیا بیارند و چون ا/ت کار میکرد تو ۶ ماهگیش زایمان زود رس کرد و آنها به خوبی و خوشی زندگی کردند
بچه ها خلاصه نوشتم مرگنه ۴ پارت میشد ♡
۳۹۳
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.