fake kook
fake kook
part*29
از دید کوک
م: وایسا ظرفارو جمع کن
کوک: خودم جمعش میکنم
ظرفارو جمع کردم و رفتم سمت اتاق ا.ت
تق تق تق
کوک: ا.ت
ا.ت:..
کوک: جوجو درو باز کن
ا.ت: در بازه
رفتم داخل اتاقش پیشش نشستم
کوک: چرا داری گریه میکنی
ا.ت: میبینی اخه جونگکوک میبینی جلوی همه باید با من اینطوری رفتار کنه
کوک: هممون خودمونی بودیم دیگه
ا.ت: یعنی چی اون باید جلوی پدرت منو بزنه
کوک: زیر چشمت کبود شده
ا.ت: ندیدی چطور زد اگه بزاشتیش منو میکشت الان پدرت درباره من چی فک میکنه
کوک: ا.ت تو ناراحت نباش
ا.ت: مامانم چرا منو خواسته ها چرا اصلا بهم اهمیت نمیده فقط منو کتک میزنه
کوک: به چیزای خوب فک کن
ا.ت: چیزی خوبی تو زندگیم نبوده که بخوام بهش فک کنم
کوک: پس بدون کلی روز خوب هست
ا.ت: تو از کجا میدونی
کوک:دیگه میدونم
ا.ت: دوست دارم
کوک: ها؟
ا.ت: دوست دارم کوک خیلی
کوک: منم همینطور چرا حالا میگی
ا.ت: دوس داشتم که گفتم
کوک: ناراحت نیستی
ا.ت: تا وقتی که تو پیشم باشی نه
کوک: من واسه همیشه پیشتم
ا.ت: راستی خرگوش
کوک: خرگوش میخوای
ا.ت: نه خودم دارم
کوک: کو کجا
ا.ت: تویی دیگه
کوک: 😂
ا.ت: بعد از ظهر بریم با بچه ها بیرون
کوک: وایسا یه زنگ بزنم به مینهو
ا.ت: باشه
کوک: الو
مینهو: الو چه عجب یه یادی هم به ما کردی
کوک: ما همیشه به یادتیم
مینهو: چیشده زنگ زدی
کوک: دلم میخواد دور هم جمع شیم
مینهو: چیشده دلت برا ا.ت خانم تنگ شده
ا.ت: 😂
مینهو:کی پیشته
کوک: کسی نیست
مینهو: من صدا خنده شنیدم
کوک: بابام بود
مینهو: وایی عاشق خنده های بابات شدم بهش میگی یه بار دیگه بخنده
کوک: میزنم تو دهنتا
مینهو: میخوام بیام پیش بابات
کوک: خفه شو
مینهو: اوکی سلام بابانتو برسون
کوک: حالا اوکیش میکنی به بچه ها زنگ میزنی
مینهو: باشه راستی به ا.ت نگفتی
کوک: که چی
مینهو: بهش بگی دوسش داری
کوک: من دیگه ا.ت رو فراموش کردم
مینهو: دروغ گو
کوک: حالا چیکار داری ا.ت رو ول کن و با بچه ها حرف میزنی
مینهو: باشه خب بابام اومد خدافظ
کوک: خدافظ
#کوک
#فیک
#سناریو
part*29
از دید کوک
م: وایسا ظرفارو جمع کن
کوک: خودم جمعش میکنم
ظرفارو جمع کردم و رفتم سمت اتاق ا.ت
تق تق تق
کوک: ا.ت
ا.ت:..
کوک: جوجو درو باز کن
ا.ت: در بازه
رفتم داخل اتاقش پیشش نشستم
کوک: چرا داری گریه میکنی
ا.ت: میبینی اخه جونگکوک میبینی جلوی همه باید با من اینطوری رفتار کنه
کوک: هممون خودمونی بودیم دیگه
ا.ت: یعنی چی اون باید جلوی پدرت منو بزنه
کوک: زیر چشمت کبود شده
ا.ت: ندیدی چطور زد اگه بزاشتیش منو میکشت الان پدرت درباره من چی فک میکنه
کوک: ا.ت تو ناراحت نباش
ا.ت: مامانم چرا منو خواسته ها چرا اصلا بهم اهمیت نمیده فقط منو کتک میزنه
کوک: به چیزای خوب فک کن
ا.ت: چیزی خوبی تو زندگیم نبوده که بخوام بهش فک کنم
کوک: پس بدون کلی روز خوب هست
ا.ت: تو از کجا میدونی
کوک:دیگه میدونم
ا.ت: دوست دارم
کوک: ها؟
ا.ت: دوست دارم کوک خیلی
کوک: منم همینطور چرا حالا میگی
ا.ت: دوس داشتم که گفتم
کوک: ناراحت نیستی
ا.ت: تا وقتی که تو پیشم باشی نه
کوک: من واسه همیشه پیشتم
ا.ت: راستی خرگوش
کوک: خرگوش میخوای
ا.ت: نه خودم دارم
کوک: کو کجا
ا.ت: تویی دیگه
کوک: 😂
ا.ت: بعد از ظهر بریم با بچه ها بیرون
کوک: وایسا یه زنگ بزنم به مینهو
ا.ت: باشه
کوک: الو
مینهو: الو چه عجب یه یادی هم به ما کردی
کوک: ما همیشه به یادتیم
مینهو: چیشده زنگ زدی
کوک: دلم میخواد دور هم جمع شیم
مینهو: چیشده دلت برا ا.ت خانم تنگ شده
ا.ت: 😂
مینهو:کی پیشته
کوک: کسی نیست
مینهو: من صدا خنده شنیدم
کوک: بابام بود
مینهو: وایی عاشق خنده های بابات شدم بهش میگی یه بار دیگه بخنده
کوک: میزنم تو دهنتا
مینهو: میخوام بیام پیش بابات
کوک: خفه شو
مینهو: اوکی سلام بابانتو برسون
کوک: حالا اوکیش میکنی به بچه ها زنگ میزنی
مینهو: باشه راستی به ا.ت نگفتی
کوک: که چی
مینهو: بهش بگی دوسش داری
کوک: من دیگه ا.ت رو فراموش کردم
مینهو: دروغ گو
کوک: حالا چیکار داری ا.ت رو ول کن و با بچه ها حرف میزنی
مینهو: باشه خب بابام اومد خدافظ
کوک: خدافظ
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۱.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.