my star
پارت ۱۲
دوهیون : لی سون قرار بود بچه ها تو بیار
هانا : منو کوک بچه هاشیم
دوهیون : اصلا بهت نمیخوره کوک بچت باشه یورا هم اینطوری نبود
جیمین : منظورتون چیه رئیس هان
دوهیون : کوک خیلی سرد اصلا با کسی گرم نمیگیره و خیلی دور از همه میشه ......... هوی افسر جئون یک ماهه کجایی
کوک : تو کما " سرد "
دوهیون : چی
لیتا : رئیس ایشون بخاطر شکستگی در ناحیه ی قفسه ی سینشون یک ماه تو کما بودن " مهربون "
دوهیون : یه خبر میدادی
ته : همین نیم ساعت پیش مرخص شده
کوک : مگه فضول منی باید درمورد همه چی بهت اطلاع بدم " سرد "
جین : کوک این رئیسته
کوک : خب من میرم خونه
لیتا : لوطفا بمون " کیوت "
کوک : بای بای
دوهیون : اولش فکر کردم لیتا دخترته هانا رو که میدونستم
لیتا : چرا همچین فکری کردین
دوهیون : چون هرجا دیدمت با هانا بودی خیلی به یورا شبیه هستی
کوک : شما فقط مهربونی مادر منو دیدین آقای هان
یعنی چی چرا لیتا برای دور شدن از افکارم داشتم میرفتم تو ماشین که هانا گفت
هانا : کوک نشین بیان عقب همتون
کوک : توش بمبه توی صندوق عقب هم هست
رفتم در صندوق رو باز کردم و بمب رو غیر فعال کردم
ته : آفرین
دوهیون : به مادرت رفتی
کوک : شما با تصوری که لیتا بچه ی مادرمه زندگی کنین
دوهیون : خب من چهره ی دوم مادرتو ندیدم
کوک: وِنا وایسا
وِنا : بنال
کوک : یورا
وِنا : اون آدم بدجنس نفهم
کوک : برو ....... ببخشید آقای هان ولی شما احمقین
رفتم تو ماشینم و حرکت کردم به سمت خونه
....خونه....
کوک : آجوما من شیرموز میخوام
دوهیون : مگه مرخصی نیست
کوک : آقای هان شما برای چی تو خونه ی کنید
لی سون : اومدیم مهمونی
کوک : خونه ی من ؟
هانا : خونه ی منم هست
کوک : اهان تو دعوتشون کردی
هانا : خب همه افسر پلیسیم
رفتم تو اتاقم و شروع به حل کردن پرونده ها شدم
بعد حل ۳۰ تا پرونده رفتم بیرون که دیدم همه با تفنگ دم در اتاق من وایسادن
لیتا : افسر جئون دستا بالا وگرنه شلیک میکنم
کوک : بکن
رفتم پایین و شیرموز برداشتم رفتم دم در اتاقم
کوک : ترسی ندارم شلیک کن
دوهیون : بیا اه هانا همیشه میبره
کوک : برید گمشید حال ندارم هانا شیرموز سفارش بده
هانا : یه بار برای خرید خودت برو بیرون
کوک : خودم سفارش میدم
هانا : آنقدر شیرموز سفارش دادی همیشه یه باکس مجانی بهمون میدن
همه : 😳
کوک : چیه آدم ندیده ها برید خونه هاتون ساعتو دیدین
دوهیون : آره ساعت ۷ صبحه
کوک : پس بگو چرا پدرم نیست و شما لباس افسرا رو پوشیدین
ته : قبول نیست لیتا رنگ لباسشو خودش انتخاب کرده
دوهیون : خب افسرای ویژه باید زنگ لباسشونو خودشون انتخاب کنن
لیتا : تا معلوم بشه کی هستیم
هانا : ولی آخه باید بنفش انتخاب کنی
رفتم تو اتاقم لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون
هانا : عه مال کوک مشکیه
رفتم کفشامو پوشیدم
کوک :.......
❤️🍷
دوهیون : لی سون قرار بود بچه ها تو بیار
هانا : منو کوک بچه هاشیم
دوهیون : اصلا بهت نمیخوره کوک بچت باشه یورا هم اینطوری نبود
جیمین : منظورتون چیه رئیس هان
دوهیون : کوک خیلی سرد اصلا با کسی گرم نمیگیره و خیلی دور از همه میشه ......... هوی افسر جئون یک ماهه کجایی
کوک : تو کما " سرد "
دوهیون : چی
لیتا : رئیس ایشون بخاطر شکستگی در ناحیه ی قفسه ی سینشون یک ماه تو کما بودن " مهربون "
دوهیون : یه خبر میدادی
ته : همین نیم ساعت پیش مرخص شده
کوک : مگه فضول منی باید درمورد همه چی بهت اطلاع بدم " سرد "
جین : کوک این رئیسته
کوک : خب من میرم خونه
لیتا : لوطفا بمون " کیوت "
کوک : بای بای
دوهیون : اولش فکر کردم لیتا دخترته هانا رو که میدونستم
لیتا : چرا همچین فکری کردین
دوهیون : چون هرجا دیدمت با هانا بودی خیلی به یورا شبیه هستی
کوک : شما فقط مهربونی مادر منو دیدین آقای هان
یعنی چی چرا لیتا برای دور شدن از افکارم داشتم میرفتم تو ماشین که هانا گفت
هانا : کوک نشین بیان عقب همتون
کوک : توش بمبه توی صندوق عقب هم هست
رفتم در صندوق رو باز کردم و بمب رو غیر فعال کردم
ته : آفرین
دوهیون : به مادرت رفتی
کوک : شما با تصوری که لیتا بچه ی مادرمه زندگی کنین
دوهیون : خب من چهره ی دوم مادرتو ندیدم
کوک: وِنا وایسا
وِنا : بنال
کوک : یورا
وِنا : اون آدم بدجنس نفهم
کوک : برو ....... ببخشید آقای هان ولی شما احمقین
رفتم تو ماشینم و حرکت کردم به سمت خونه
....خونه....
کوک : آجوما من شیرموز میخوام
دوهیون : مگه مرخصی نیست
کوک : آقای هان شما برای چی تو خونه ی کنید
لی سون : اومدیم مهمونی
کوک : خونه ی من ؟
هانا : خونه ی منم هست
کوک : اهان تو دعوتشون کردی
هانا : خب همه افسر پلیسیم
رفتم تو اتاقم و شروع به حل کردن پرونده ها شدم
بعد حل ۳۰ تا پرونده رفتم بیرون که دیدم همه با تفنگ دم در اتاق من وایسادن
لیتا : افسر جئون دستا بالا وگرنه شلیک میکنم
کوک : بکن
رفتم پایین و شیرموز برداشتم رفتم دم در اتاقم
کوک : ترسی ندارم شلیک کن
دوهیون : بیا اه هانا همیشه میبره
کوک : برید گمشید حال ندارم هانا شیرموز سفارش بده
هانا : یه بار برای خرید خودت برو بیرون
کوک : خودم سفارش میدم
هانا : آنقدر شیرموز سفارش دادی همیشه یه باکس مجانی بهمون میدن
همه : 😳
کوک : چیه آدم ندیده ها برید خونه هاتون ساعتو دیدین
دوهیون : آره ساعت ۷ صبحه
کوک : پس بگو چرا پدرم نیست و شما لباس افسرا رو پوشیدین
ته : قبول نیست لیتا رنگ لباسشو خودش انتخاب کرده
دوهیون : خب افسرای ویژه باید زنگ لباسشونو خودشون انتخاب کنن
لیتا : تا معلوم بشه کی هستیم
هانا : ولی آخه باید بنفش انتخاب کنی
رفتم تو اتاقم لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون
هانا : عه مال کوک مشکیه
رفتم کفشامو پوشیدم
کوک :.......
❤️🍷
۵.۸k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.