جیمین فیک زندگی پارت
جیمین فیک زندگی پارت ۸۵#
پایان فلش بک
جیمین: اینجوری شد دیگه
مانلی: من . من . اصلا انتظار شو نداشتم
تهیونگ: دلم برات تنگ شده بود بانو من
مانلی: منم همینطور
عروسی تموم شد و من و ات رفتیم عمارت
جیمین: لباست اذیت میکنه
ات : اره خیلی سنگینه ... من میرم حموم لباسم و عوض کنم و دوش بگیرم
جیمین: چرا تو حموم ... من الان شوهرتم خجالت میکشی
ات : بزار برم حموم ناموصا خستم
جیمین: با ...با ... باشه خسته ای
ات: من میرم حموم فقط میشه یه کاری بکنی
جیمین: جانم تو لب بگشا
ات: میدونم خسته ای هر وقت خستگی کمتر شد و لباس عوض کردی میشه یه رامن درست کنی
جیمین: باشه توبرو حموم من اماده میکنم
اومد و گونم رو بوسید
ات: مرسی
رفتم لباسم عوض کردمعرف عرده بودم . یه تیشرت و شلوارک پوشیدم و شروع کردم به پختن که دستی دور کمرم حلقه شد
ات: گشنمه کی تموم میشه
جیمین: گشنه جان صبر کن الان میپزه...
پایان فلش بک
جیمین: اینجوری شد دیگه
مانلی: من . من . اصلا انتظار شو نداشتم
تهیونگ: دلم برات تنگ شده بود بانو من
مانلی: منم همینطور
عروسی تموم شد و من و ات رفتیم عمارت
جیمین: لباست اذیت میکنه
ات : اره خیلی سنگینه ... من میرم حموم لباسم و عوض کنم و دوش بگیرم
جیمین: چرا تو حموم ... من الان شوهرتم خجالت میکشی
ات : بزار برم حموم ناموصا خستم
جیمین: با ...با ... باشه خسته ای
ات: من میرم حموم فقط میشه یه کاری بکنی
جیمین: جانم تو لب بگشا
ات: میدونم خسته ای هر وقت خستگی کمتر شد و لباس عوض کردی میشه یه رامن درست کنی
جیمین: باشه توبرو حموم من اماده میکنم
اومد و گونم رو بوسید
ات: مرسی
رفتم لباسم عوض کردمعرف عرده بودم . یه تیشرت و شلوارک پوشیدم و شروع کردم به پختن که دستی دور کمرم حلقه شد
ات: گشنمه کی تموم میشه
جیمین: گشنه جان صبر کن الان میپزه...
- ۱۲.۱k
- ۰۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط