قلدر مدرسه ( پارت ۸ )
[ !هیچکدوم از وقایع واقعی نیست! ]
ته: خودت دوست دختر نداری اومدی سمت دوست دختر من حرومزاده؟
یه مشت تو صورت اونیکی
- اینا دیگه مال مان
تهکوک: آره حتما
اینقد بزن بزن میکنیم که کم میارن گورشونو گم میکنن برمیگردیم سمت دخترا میبینیم هنگن
کوک: خوبین؟
سوآ: اهوم ممنونم ازتون... ولی اون حرفی که زدین
ته: باید یجوری نقش بازی میکردیم تا ولتون کنن
ارا: درسته ، ممنون
تهکوک: خواهش میکنم
سوآ: ما دیگه بریم خدافظ
میگن و میرن
// ویو ارا //
اومدیم بیرون از کافه
سوآ: اینا چه خوب شدن یهو
ارا: ولی همچنان همون عوضیای مدرسن
سوآ: اوهوم
// ویو ته //
میریم پیش اعضا
یونگسو: چیشد رفتین طرف اونا؟ *پوزخند*
کوک: هرچی باشن همکلاسیمونن
یونگسو: بعد خودتون هرکاری دوس دارین باهاشون بکنین
ته: ما تو مدرسه قلدری میکنیم نه بیرونش، بعدم مث اینا هول نیستیم بخوایم کار دیگه کنیم
یونگسو: آره جون عمت
تهکوک: خفه
نامی: باشه باشه بسه بخورید بریم خونه
« صبح »
// ویو ته //
یکی یکی اومدیم تو اتوبوس سوآ و ارا آخریا بودن چون مدیر باهاشون کار داشت
مدیر: واسه شما دوتا جا نیست
ارا و سوآ: عهههه چیکار کنیم
مدیر: اگه تهیونگ و جونگکوک مشکلی نداشته باشن بغل اونا بشینین
ارا نگام کرد
تهکوک: مشکلی نداریم
سوآ: ترجیح میدم بغل یونجون بشینم
کوک: گفتن تهیونگ و جونگکوک، من یونجون نشنیدم
سوآ: منم گفتم ترجیح میدم بغل یونجون بشینم
ارا: میتونیم وایسیما
سوآ: اره اینم میشه
مدیر: نه خطرناکه نمیشه
یونجون: راست میگن اگه میخوای بشینی بیا بشین چون دیر میشه
کوک: تو خفه *حرصی*
یونجون: چته تو
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
ته: خودت دوست دختر نداری اومدی سمت دوست دختر من حرومزاده؟
یه مشت تو صورت اونیکی
- اینا دیگه مال مان
تهکوک: آره حتما
اینقد بزن بزن میکنیم که کم میارن گورشونو گم میکنن برمیگردیم سمت دخترا میبینیم هنگن
کوک: خوبین؟
سوآ: اهوم ممنونم ازتون... ولی اون حرفی که زدین
ته: باید یجوری نقش بازی میکردیم تا ولتون کنن
ارا: درسته ، ممنون
تهکوک: خواهش میکنم
سوآ: ما دیگه بریم خدافظ
میگن و میرن
// ویو ارا //
اومدیم بیرون از کافه
سوآ: اینا چه خوب شدن یهو
ارا: ولی همچنان همون عوضیای مدرسن
سوآ: اوهوم
// ویو ته //
میریم پیش اعضا
یونگسو: چیشد رفتین طرف اونا؟ *پوزخند*
کوک: هرچی باشن همکلاسیمونن
یونگسو: بعد خودتون هرکاری دوس دارین باهاشون بکنین
ته: ما تو مدرسه قلدری میکنیم نه بیرونش، بعدم مث اینا هول نیستیم بخوایم کار دیگه کنیم
یونگسو: آره جون عمت
تهکوک: خفه
نامی: باشه باشه بسه بخورید بریم خونه
« صبح »
// ویو ته //
یکی یکی اومدیم تو اتوبوس سوآ و ارا آخریا بودن چون مدیر باهاشون کار داشت
مدیر: واسه شما دوتا جا نیست
ارا و سوآ: عهههه چیکار کنیم
مدیر: اگه تهیونگ و جونگکوک مشکلی نداشته باشن بغل اونا بشینین
ارا نگام کرد
تهکوک: مشکلی نداریم
سوآ: ترجیح میدم بغل یونجون بشینم
کوک: گفتن تهیونگ و جونگکوک، من یونجون نشنیدم
سوآ: منم گفتم ترجیح میدم بغل یونجون بشینم
ارا: میتونیم وایسیما
سوآ: اره اینم میشه
مدیر: نه خطرناکه نمیشه
یونجون: راست میگن اگه میخوای بشینی بیا بشین چون دیر میشه
کوک: تو خفه *حرصی*
یونجون: چته تو
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
- ۵.۳k
- ۱۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط