وقتی محبوب ترین توی دانشگاه بود و
وقتی محبوب ترین توی دانشگاه بود و......
.
.
.
× آها...
داشتیم همینجوری حرف میزدیم که یه نفر از پشت گفت بیایید بستنی
وقتی برگشتم ....
چیییییییی!!!........ تو اینجا چیکار میکنی..........وایسا..وایسا.... نکنه (با تعجب)
کوک ویو
وقتی بستنی ها خریدیم رفتیم پیش دخترا . انگار دوستاشون اومده بودن ولی نمی تونستم ببینمشون چون پشتشون به ما بود
نامجون: بیایید بستنی
وقتی برگشتن چی! اون دختره ات اینجا چیکار میکنه
پایان همه ویو ها
-اینجا چیکار میکنی تو ببینم نکنه اومدی دنبالم؟
ن...... (تا اومد جواب بده یونجی گفت)
×وایسا ببینم یعنی سه نفر از شما برادر دخترا ؟
=بچه ها چی شده ؟ همدیگه میشناسید ؟
-آر... (نتونست ادامه بده)
نه ..... ما همو نمیشناسیم فقط اونا توی دانشگاه دیده بودیم (خودش و یونجی میگه)
~ آها ... خیلی خب .... معرفی میکنم ...تهیونگ برادر من ...نامجون برادر کیونگ مین.... جیهوپ برادر جی وو ..اینم جین...یونگی... جیمین واینم جونگ کوک
خوشبختم منم لی ات هستم
×منم شین یونجی هستم
^خیلی خب بسه دیگه معرفی بیاید بریم خرید شب شد(بستنی ها از نامجون گرفت)اینم از بستنی مرسی اوپا...... مرسی پسرا
همشون:نوش جون
^ ما جلوتر راه میریم شما پشت ما بیایید
(و جلوتر وارد پاساژ شدن )
ات ویو
هر قدم که بر میداشتم نگاه سنگینی رو خودم حس میکردم گاهی اوقات هم نه یکی بلکه چندتا میشدن
کوک ویو
وارد پاساژ شدیم ما پشت سر اونا راه میرفتیم بعد از یک ساعت و نیم کلی خرید کردن تمام مدت نگاهم روی ات بود چرا گفت نمی شناسم؟.........
شرایط
لایک 7
ببخشید دیر شد کلی کار سرم ریخته بود#کوک #تکپارتی#کره_جنوبی #بی_تی_اس #جونگکوک #نامجون #یونگی #زیبا #سناریو #درخواستی #جیمین #جین #تهیونگ #هوسوک #هوپی #جیهوپ #کیپاپ
.
.
.
× آها...
داشتیم همینجوری حرف میزدیم که یه نفر از پشت گفت بیایید بستنی
وقتی برگشتم ....
چیییییییی!!!........ تو اینجا چیکار میکنی..........وایسا..وایسا.... نکنه (با تعجب)
کوک ویو
وقتی بستنی ها خریدیم رفتیم پیش دخترا . انگار دوستاشون اومده بودن ولی نمی تونستم ببینمشون چون پشتشون به ما بود
نامجون: بیایید بستنی
وقتی برگشتن چی! اون دختره ات اینجا چیکار میکنه
پایان همه ویو ها
-اینجا چیکار میکنی تو ببینم نکنه اومدی دنبالم؟
ن...... (تا اومد جواب بده یونجی گفت)
×وایسا ببینم یعنی سه نفر از شما برادر دخترا ؟
=بچه ها چی شده ؟ همدیگه میشناسید ؟
-آر... (نتونست ادامه بده)
نه ..... ما همو نمیشناسیم فقط اونا توی دانشگاه دیده بودیم (خودش و یونجی میگه)
~ آها ... خیلی خب .... معرفی میکنم ...تهیونگ برادر من ...نامجون برادر کیونگ مین.... جیهوپ برادر جی وو ..اینم جین...یونگی... جیمین واینم جونگ کوک
خوشبختم منم لی ات هستم
×منم شین یونجی هستم
^خیلی خب بسه دیگه معرفی بیاید بریم خرید شب شد(بستنی ها از نامجون گرفت)اینم از بستنی مرسی اوپا...... مرسی پسرا
همشون:نوش جون
^ ما جلوتر راه میریم شما پشت ما بیایید
(و جلوتر وارد پاساژ شدن )
ات ویو
هر قدم که بر میداشتم نگاه سنگینی رو خودم حس میکردم گاهی اوقات هم نه یکی بلکه چندتا میشدن
کوک ویو
وارد پاساژ شدیم ما پشت سر اونا راه میرفتیم بعد از یک ساعت و نیم کلی خرید کردن تمام مدت نگاهم روی ات بود چرا گفت نمی شناسم؟.........
شرایط
لایک 7
ببخشید دیر شد کلی کار سرم ریخته بود#کوک #تکپارتی#کره_جنوبی #بی_تی_اس #جونگکوک #نامجون #یونگی #زیبا #سناریو #درخواستی #جیمین #جین #تهیونگ #هوسوک #هوپی #جیهوپ #کیپاپ
- ۲.۴k
- ۱۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط