جیمین:(داری)چیکار میکنی؟*اون تیکه ای که با پرانتز کشیدمو
جیمین:(داری)چیکار میکنی؟*اون تیکه ای که با پرانتز کشیدمو بلند میگه بقیشو اروم میگه*
مثله خروس از جاش پرید
جیمین: مگه تو رژیم نبودی
کوک:م.من د.داش...
جیمین:من کاری ندارم میخوری نمیخوری خودت میخوای رژیم بگیری کسی مجبورت نکرده ولی حداقل رو حرفی که میزی وایستا
کوک:چ.چشم
جیمین:میبینم هر موقع میام سر یخچال یه شیرموز نیست
کوک:خ.خب من نمیتونم از شیرموز دل بکنم
جیمین:هان میدونم
جیمین: هیونگ*داد
جیمین:هیونگ کجایی؟*داد
جیمین:ببینم چی هوپ و شوگا اومدن خونه؟
کوک:هوم خوابن
جین:چیه چیکارم داری نمیزاری بخوابم؟
جیمین:برام صبحونه اماده میکنی؟
جین:حودت اینکارو بکن تا اخره عمرت که نمیتونم که برات اشپزی کنم دیدی امروز تصادف کردم اونوقت چی؟
کوک:خدانکنه هیونگ درد و بلات به جونم
جین: تو یه چیزی میخوای کی داری اینطوری باها صحبت میکنه بگو بگو چی میخوای؟
کوک:غذا*لبخند
جین:مگه تو رژیم نیستی
کوک:از شنبه*لبخنده دندون نما
اب دهنشو قورت داد
جین: زناتون چی؟*بغض الکی
جیمین:چی؟
جین:اگه زن بگیرینو یه روز خونه نباشه اونوقت میخواین چسکار کنین؟
(نامی دره کتابشو میبنده و بلند میشه)
نامی:من براتون غذا درست میکنم
جیمین:نه نه من سیرم
نامی:چی؟
جیمین:سیرم
جیمین:تو چی کوک توهم سیری دیگه؟
کوک:بخدا سیرم من کن الان داشتم میخوردم
نامی: الان داشتین تک تکتون رو سره جین چپه میشدین
جین:هیچی خودم صبحانه رو اماده میکنم فقط بعد صبحانه نمیخوام ریختتونو ببینم
جیمین:من که باید برم شرکت
نامی:شرکت؟واسه ی چی؟
جیمین:چیزه مهمی نیست
تهیونگ: میخواد اون دختره ی دیشبو خفت کنه
جیمین: تو دیگه از کجا پیدات شد
تهیونگ: خودت بیدارم کردی هِلِکو پِلِک راه بیوفتم باهات
نامی: هنوز اون دختره رو ول نکردی بابا یه اشتباهی کرد خودش گفت که یکی داشته تغیبش میکرده
جیمین: وای این دختره همتونو هیپنوتیزم کرده چتونه به خودتون بیایین
جی هوپ:چی شده جیمین ورا این موقع صبح داد میزنی*خوابالود
جیمین:بیدار شدی؟ببخشید
کوک:دیشب زبونتو خورده بودی به اون دختر یه زره ام به ببخشید اشاره نکردی
جیمین: از تو دیگه انتظار نداشتم
کوک:داری زیاده روی میکنی اون فقط اتفاقی اومد
جیمین:بلاخره امروز معلوم میشه
نامی:کاری که میکنی درست نیست اگه ا.ت واقعا خواهر مینگ یو باشه شاید واسه چند روز از فعالیت کردن منعت کنه
جیمین: همچین اتفاقی نمیفته
جی هوپ:چه دختری؟اتفاقی افتاده؟
جین:داستانظ درازه
جیمین:تهیونگ اماده شو باید 2اونجا باشیم
تهیونگ: من نمیام خودت برو
جیمین: گفتم میای یعنی میای
جی هوپ: جیمین چرا انقد اخلاقت عوض شده
جیمین: هیچی فقط یکم اعصابم خورده
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردمو اماده شدم
رفتم تو هال
جین:صبحانه امادست
رفتم سر میز ...
مثله خروس از جاش پرید
جیمین: مگه تو رژیم نبودی
کوک:م.من د.داش...
جیمین:من کاری ندارم میخوری نمیخوری خودت میخوای رژیم بگیری کسی مجبورت نکرده ولی حداقل رو حرفی که میزی وایستا
کوک:چ.چشم
جیمین:میبینم هر موقع میام سر یخچال یه شیرموز نیست
کوک:خ.خب من نمیتونم از شیرموز دل بکنم
جیمین:هان میدونم
جیمین: هیونگ*داد
جیمین:هیونگ کجایی؟*داد
جیمین:ببینم چی هوپ و شوگا اومدن خونه؟
کوک:هوم خوابن
جین:چیه چیکارم داری نمیزاری بخوابم؟
جیمین:برام صبحونه اماده میکنی؟
جین:حودت اینکارو بکن تا اخره عمرت که نمیتونم که برات اشپزی کنم دیدی امروز تصادف کردم اونوقت چی؟
کوک:خدانکنه هیونگ درد و بلات به جونم
جین: تو یه چیزی میخوای کی داری اینطوری باها صحبت میکنه بگو بگو چی میخوای؟
کوک:غذا*لبخند
جین:مگه تو رژیم نیستی
کوک:از شنبه*لبخنده دندون نما
اب دهنشو قورت داد
جین: زناتون چی؟*بغض الکی
جیمین:چی؟
جین:اگه زن بگیرینو یه روز خونه نباشه اونوقت میخواین چسکار کنین؟
(نامی دره کتابشو میبنده و بلند میشه)
نامی:من براتون غذا درست میکنم
جیمین:نه نه من سیرم
نامی:چی؟
جیمین:سیرم
جیمین:تو چی کوک توهم سیری دیگه؟
کوک:بخدا سیرم من کن الان داشتم میخوردم
نامی: الان داشتین تک تکتون رو سره جین چپه میشدین
جین:هیچی خودم صبحانه رو اماده میکنم فقط بعد صبحانه نمیخوام ریختتونو ببینم
جیمین:من که باید برم شرکت
نامی:شرکت؟واسه ی چی؟
جیمین:چیزه مهمی نیست
تهیونگ: میخواد اون دختره ی دیشبو خفت کنه
جیمین: تو دیگه از کجا پیدات شد
تهیونگ: خودت بیدارم کردی هِلِکو پِلِک راه بیوفتم باهات
نامی: هنوز اون دختره رو ول نکردی بابا یه اشتباهی کرد خودش گفت که یکی داشته تغیبش میکرده
جیمین: وای این دختره همتونو هیپنوتیزم کرده چتونه به خودتون بیایین
جی هوپ:چی شده جیمین ورا این موقع صبح داد میزنی*خوابالود
جیمین:بیدار شدی؟ببخشید
کوک:دیشب زبونتو خورده بودی به اون دختر یه زره ام به ببخشید اشاره نکردی
جیمین: از تو دیگه انتظار نداشتم
کوک:داری زیاده روی میکنی اون فقط اتفاقی اومد
جیمین:بلاخره امروز معلوم میشه
نامی:کاری که میکنی درست نیست اگه ا.ت واقعا خواهر مینگ یو باشه شاید واسه چند روز از فعالیت کردن منعت کنه
جیمین: همچین اتفاقی نمیفته
جی هوپ:چه دختری؟اتفاقی افتاده؟
جین:داستانظ درازه
جیمین:تهیونگ اماده شو باید 2اونجا باشیم
تهیونگ: من نمیام خودت برو
جیمین: گفتم میای یعنی میای
جی هوپ: جیمین چرا انقد اخلاقت عوض شده
جیمین: هیچی فقط یکم اعصابم خورده
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردمو اماده شدم
رفتم تو هال
جین:صبحانه امادست
رفتم سر میز ...
۶.۸k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.