زندگی احساسی من
زندگی احساسی من
p16
(۳ساعت بعد)
انیا:بکی۳ساعت گذشته اخههههه
بکی:اوکی بیا با ماشین من بریم(هعی بکی هم ماشین داره😂)
انیا:اوکی
(وسط راهه همونجایی که دامیان پرت شد)
انیا:اینجا چرا انقدر شلوغه پلیس؟امبولانس؟
بکی:هی بازم تصادف شده فکر کنم
انیا:اره
بکی:بابا خیلی شلوغه راه نیست اصن بریم وایسا از پلیسه بپرسم
بکی:سلام ام اقا میگم چیزی شده؟
پلیسه:بله یه ماشین از اینجا پرت شدن پایین
انیا:پشمام پرت شده حالا کی بوده؟
پلیسه:ایشون یک پسر بودن که فکر کنم با پلاکشون که دوربینا گرفتن اسمشون دامیان دزموند هست
انیا:دا..د..دام..دامیان؟
(انیا میره و از پل پرت میشه بکی دستشو میگیره)
بکی:داری چیکار میکنیییییی
انیا:میرم دنبال دامیانننن
بکی:بابا خفه شووو
p16
(۳ساعت بعد)
انیا:بکی۳ساعت گذشته اخههههه
بکی:اوکی بیا با ماشین من بریم(هعی بکی هم ماشین داره😂)
انیا:اوکی
(وسط راهه همونجایی که دامیان پرت شد)
انیا:اینجا چرا انقدر شلوغه پلیس؟امبولانس؟
بکی:هی بازم تصادف شده فکر کنم
انیا:اره
بکی:بابا خیلی شلوغه راه نیست اصن بریم وایسا از پلیسه بپرسم
بکی:سلام ام اقا میگم چیزی شده؟
پلیسه:بله یه ماشین از اینجا پرت شدن پایین
انیا:پشمام پرت شده حالا کی بوده؟
پلیسه:ایشون یک پسر بودن که فکر کنم با پلاکشون که دوربینا گرفتن اسمشون دامیان دزموند هست
انیا:دا..د..دام..دامیان؟
(انیا میره و از پل پرت میشه بکی دستشو میگیره)
بکی:داری چیکار میکنیییییی
انیا:میرم دنبال دامیانننن
بکی:بابا خفه شووو
۷.۴k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.