سناریو بی تی اس
سناریو درخواستی بی تی اس
وقتی عضو هشتمی و خودکشی میکنی ولی میری کما
نامجون:هر روز بالا سرت کتاب مورد علاقت رو میخونه و مواظبته
نامجون:ات یادته این کتاب مورد علاقت بود که هر شب برات میخوندم؟.....اما الان فقط میخوام تو پاشی و یه بار برام این کتاب رو بخونی
جین:میاد تو اتاقت
جین:ات ببین برات چی آوردم و به ظرف تو دستش اشاره میکنه
جین:این کیک موردعلاقهت بود یادت میاد(با بغض)؟اما وقتی با تو درستش میکردم خوشمزه تر میشد میشه زودتر از خوابت بیدار شی ورد واید بیوتی
شوگا:هر روز میاد پیشت
شوگا:سلام پیشی کوچولو امروز چطوری؟دکترا بهم خبر دادن قراره زودتر بهوش بیای. زودتر بهوش بیا چون ما همه یکی دوماهه منتظرتیم
جیهوپ:تو که همیشه خودت به ما امید میدادی از درون انقدر شکسته بودی که دست به همچین کاری زدی؟ما که کنارت بودیم چرا بهمون نگفتی ات؟(بغض)
جیمین:هر روز و هر شب بالا سرته تا بهوش بیای
جیمین:تو فقط بهوش بیا ات من میدونم تو آخه چرا دست به این کار زدی دختر؟ امیدوارم دلیل قانع کننده ای داشته باشی هر چند من قانع نمیشم
تهیونگ:با یونتان اومده پیشت ات دوباره اومدم و تو هنوز بیهوشی امیدوارم دفعه ی بعد که در اتاق رو باز میکنم تو رو سالم و هوشیار ببینمت و به یونتان اشاره میکنه
تهیونگ:ات بخاطر من بلند نمیشی بخاطر یونتان بلند شو اون خیلی دلش برات تنگ شده
جونگکوک:هرروز بهت سر میزنه و اوضاعت رو از دکتر میپرسه
جونگکوک:ای دختر مگه بهت نگفتم قوی باش د مقابل کامنت های هیت کم نیار این قوی بودنت بود؟ زودتر بلند شو ما و آرمی ها خیلی منتظریم یه بار دیگه چشمای خوشگلتو باز کنی
میدونم بد بود🥲
ولی.....
امیدوارم خوشتون بیاد❤
وقتی عضو هشتمی و خودکشی میکنی ولی میری کما
نامجون:هر روز بالا سرت کتاب مورد علاقت رو میخونه و مواظبته
نامجون:ات یادته این کتاب مورد علاقت بود که هر شب برات میخوندم؟.....اما الان فقط میخوام تو پاشی و یه بار برام این کتاب رو بخونی
جین:میاد تو اتاقت
جین:ات ببین برات چی آوردم و به ظرف تو دستش اشاره میکنه
جین:این کیک موردعلاقهت بود یادت میاد(با بغض)؟اما وقتی با تو درستش میکردم خوشمزه تر میشد میشه زودتر از خوابت بیدار شی ورد واید بیوتی
شوگا:هر روز میاد پیشت
شوگا:سلام پیشی کوچولو امروز چطوری؟دکترا بهم خبر دادن قراره زودتر بهوش بیای. زودتر بهوش بیا چون ما همه یکی دوماهه منتظرتیم
جیهوپ:تو که همیشه خودت به ما امید میدادی از درون انقدر شکسته بودی که دست به همچین کاری زدی؟ما که کنارت بودیم چرا بهمون نگفتی ات؟(بغض)
جیمین:هر روز و هر شب بالا سرته تا بهوش بیای
جیمین:تو فقط بهوش بیا ات من میدونم تو آخه چرا دست به این کار زدی دختر؟ امیدوارم دلیل قانع کننده ای داشته باشی هر چند من قانع نمیشم
تهیونگ:با یونتان اومده پیشت ات دوباره اومدم و تو هنوز بیهوشی امیدوارم دفعه ی بعد که در اتاق رو باز میکنم تو رو سالم و هوشیار ببینمت و به یونتان اشاره میکنه
تهیونگ:ات بخاطر من بلند نمیشی بخاطر یونتان بلند شو اون خیلی دلش برات تنگ شده
جونگکوک:هرروز بهت سر میزنه و اوضاعت رو از دکتر میپرسه
جونگکوک:ای دختر مگه بهت نگفتم قوی باش د مقابل کامنت های هیت کم نیار این قوی بودنت بود؟ زودتر بلند شو ما و آرمی ها خیلی منتظریم یه بار دیگه چشمای خوشگلتو باز کنی
میدونم بد بود🥲
ولی.....
امیدوارم خوشتون بیاد❤
۱۲.۸k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.