رویای بزرگ

رویای بزرگ
#part37

این سوک: ها نه! ینی اره، چیزه...🤦🏻‍♀️

تهیونگ: برو آخرین اتاق ، هم اتاقیه من کوکه خواستی برو دوش بگیر کمده منم اونیه که کنار پنجرش...

متعجب بهش نگاه میکردم که گفت:
مگه لباس نمیخوای؟

این سوک: اره لباس میخوام
و با لبخند گفتم:ممنون🙂

بلند شدم و رفتم سمت اتاق
دسگیره رو پایین کشیدم و رفتم داخل که یهو با کوک لخت مواجه شدم
(منحرفا لباس نداشته فقط 😂)

جیغ کشیدم و اومدم بیرون و درو بستم که تهیونگ متعجب بهم نگاه کرد و گفت:
چی دیدی؟🤨

جیمین با خنده از تو آشپز خونه اومد بیرون و گفت:
شاید کوک لباس نداشته😂

کوک اومد بیرون و گفت:
به شما خانم محترم یاد ندادن وقتی وارد یک اتاق میشی اول در بزنی 🙄

جیمین: مخصوصا اتاق کوک

چون فک میکردم کوک هنوز لخته جلوی چشامو گرفتم و برگشتم سمتش و و گفتم:
من اشتباه کردم در نزدم حالا میشه تو لباستو بپوشی

آروم آروم میومد نزدیک
گفت:
اگه نپوشم...؟

جیمین:کوک اذیتش نکن

کوک دستمو گرفت و از رو چشام برداشت و گفت:
نترس لباس دارم

بعد دم گوشم گفت: ولی باید عادت کنی به این وضعیت چون گاهی اوقات بدون لباسم...

یکی زدم به دستشو گفتم:
یااا جونگ کوکا خیلی بی ادبیی
دیدگاه ها (۰)

رویای بزرگ#part38جونگ کوک خنده ای کرد و رفت کمک جیمینتهیونگ ...

رویای بزرگ#part39نامی: خب این سوک بریماین سوک:چ عجبب میدونی ...

رویای بزرگ#part36حدود نیم ساعتی گذشته همشون سرشون تو گوشیه غ...

رویای بزرگ#part35همه به غیر از جین که تو اتاقش بود رو کاناپه...

فیک عشق ابدی

My violent mafiaseason2Part10ویو ا.ت با ی صدایی که نشون میدا...

عشق چیز خوبیه پارت ۷ که یهو جونگکوک اومد توی اتاق هی نزدیک و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط