یه آشنایی داشتیم خیلی ادم خوبی بود یه زن اهل خدا و ...

یه آشنایی داشتیم ، خیلی ادم خوبی بود.. یه زن اهل خدا و خوش مشرب.. کل محل بهش میگفتن حاج خانوم.. ازون پیرزنای تر و تمیز و کدبانو.. نماز اول وقت و چادر نماز گل گلیش هیچوقت ترک نمیشد... خیلی ساله که رفت اون دنیا.. شاید حدود بیست سال...
همسایه ی دیوار به دیوارمون بود. همیشه یه تکیه کلام داشت و وقت خدافظی به همه میگفت...
میگفت: خونه ات آباد... !!!

اونوقتا هم میفهمیدم منظورش ابادی ظاهری و اراستگی خونه ها نبود... !!
بعدها که بزرگتر شدم ؛ فهمیدم تو هیچ کجای دنیا حتی اون خونه های انچنانی و فلان و بهمان ؛ از اون ارامشی که هر ادمی میتونه توی خونه ی پدریش داشته باشه؛خبری نیس!

حتی با دوست داشتنی ترین ادمای زندگیت تا داخل یه جای اروم و دنج و خاطر جمع نباشی؛ ارامش نداری...

خونه تون آباد و پابرجا

#ماهک_نوشت

#خونه_پدری_ام_اباد_!
دیدگاه ها (۱۰)

عادت !چه طعم تلخی داردوقتی آن را با عشق اشتباه میگیری !.

خانم هایده به دلیل داشتن کمری قطوربا بشکن زدن مشخص میکردن آه...

به سه راهی تهران پارس که رسیدیم باران تازه تمام شده بود یک ب...

چقــــــכر جاے تو خالے ستجاے خالے ات را با هیچ چیز نمیتوان پ...

18 - می گه شما چه جااانور هایی هستین که به مرخصی پریود زن ها...

پارت ۷۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط