عشقی تا ابد پارت ۴ 💖
عشقی تا ابد پارت ۴ 💖
جونگ کوک بهمن یه لباس خوشکل داد که اکلیلی و براق بود از زوق داشتم می مردم خیلی قشنگ بود منم هیچ وقت از این لباسا تنم نبود
ازش تشکر کردم و پوشیدم آرایش کردم و دیگه رفتیم پارتی.
۱۵ دقیقه بعد... رسیدیم و اونجا خیلی باحال بود و دیگه رقسیدیم و حرف زدیم و اینا خلاصه دست شویی داشتم جونگ کوک بهم دست شویی رو نشون داد
دست شویی رفتم قبل از اینکه برم یه من سر و کله ش پیدا شد و. خودشو به
من میمالید تو همین حین دستشو گاز گرفتم و فرار کردم رفتم دست شویی
و اومدم بیرون و رفتم کنار جونگ کوک و دوستاش و مشروب خوردیم و
اومدیم خونه و مست که بودیم من که زیادی خورده بودم بیهوش
افتادم و فردا صبح که پاشدم
ادامه دارد ..........
جونگ کوک بهمن یه لباس خوشکل داد که اکلیلی و براق بود از زوق داشتم می مردم خیلی قشنگ بود منم هیچ وقت از این لباسا تنم نبود
ازش تشکر کردم و پوشیدم آرایش کردم و دیگه رفتیم پارتی.
۱۵ دقیقه بعد... رسیدیم و اونجا خیلی باحال بود و دیگه رقسیدیم و حرف زدیم و اینا خلاصه دست شویی داشتم جونگ کوک بهم دست شویی رو نشون داد
دست شویی رفتم قبل از اینکه برم یه من سر و کله ش پیدا شد و. خودشو به
من میمالید تو همین حین دستشو گاز گرفتم و فرار کردم رفتم دست شویی
و اومدم بیرون و رفتم کنار جونگ کوک و دوستاش و مشروب خوردیم و
اومدیم خونه و مست که بودیم من که زیادی خورده بودم بیهوش
افتادم و فردا صبح که پاشدم
ادامه دارد ..........
۱.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.