وقتی تو خدمتکار بزرگ ترین باند مافیا هستی
وقتی تو خدمتکار بزرگ ترین باند مافیا هستی
پارت : 20
که یهو ا.ت دستشو گذاشت روی قلبش چشاشو بهم فشرد دستاشو مشت کرد
یونگی: ا.ت خوبی؟(نگران)
ا.ت : آره هیچی نیست (صدای لرزون)
یونگی : پرستار یکی بیاد کمک کنه (عربده)
پرستار: آروم آقا چیشد؟
ویو راوی
یهو ا.ت قش کرد یونگی از شدت ترس نتونست حرف بزنه ولی ا.ت برآید استایل بغل کرد همراه پرستار رفت ا.ت روی تخت گذاشتن بردن اتاق.... (نمیدونم چه اتاقی)
یونگی آنقدر ترسیده بود دستاش میلرزید اشک از چشاش جاری میشد پاهاشو روی زمین میکوبید دستاشو مشت کرد یهو پرستار از اتاق بیرون اومد یونگی با عجله رفت سمتش
یونگی : دکتر ا.ت چطوره؟(گریه)
دکتر : متاسفانه...
شرایط ۶۰ لایک
پارت : 20
که یهو ا.ت دستشو گذاشت روی قلبش چشاشو بهم فشرد دستاشو مشت کرد
یونگی: ا.ت خوبی؟(نگران)
ا.ت : آره هیچی نیست (صدای لرزون)
یونگی : پرستار یکی بیاد کمک کنه (عربده)
پرستار: آروم آقا چیشد؟
ویو راوی
یهو ا.ت قش کرد یونگی از شدت ترس نتونست حرف بزنه ولی ا.ت برآید استایل بغل کرد همراه پرستار رفت ا.ت روی تخت گذاشتن بردن اتاق.... (نمیدونم چه اتاقی)
یونگی آنقدر ترسیده بود دستاش میلرزید اشک از چشاش جاری میشد پاهاشو روی زمین میکوبید دستاشو مشت کرد یهو پرستار از اتاق بیرون اومد یونگی با عجله رفت سمتش
یونگی : دکتر ا.ت چطوره؟(گریه)
دکتر : متاسفانه...
شرایط ۶۰ لایک
- ۷.۵k
- ۰۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط