اتود رو تو دستاش گرفت و شروع به نوشتن کرد
۱
اتود رو تو دستاش گرفت و شروع به نوشتن کرد
شاید باید مرد تا معنی زندگی رو فهمید
در آرامش داشت کلامت درون زهنش رو مینوشت
که عامل تخریب آرامش اومد
*آتی میگم هیونگو ببخش
دختر از حرف کوک تعجب کرد
و با تعجبدر صداش لب زد
؟مگه باهاش قهرم
*آخه دیشب
فلش به دیشب
از بانک با یونگی تماس گرفتن و گفتن حسابشون حک شده
..آقای مین حسابتون به سرعت در حال برداشته حک شدین حسابی ببندم
)نیاز نیست
*هیونگ چه خبره
(طبق نقشه شما رفتم رو مخش حالا حرصشو سر کارتم خالی میکنه
&وای خدا
(هوی نامجون از تو انتظار نداشتم
پایان فلش
آها پس شما میدونین اذیتم کرد هیچی نگفتین
؟چه داداشای دارم من
ته از اونور با داد گفت
اتود رو تو دستاش گرفت و شروع به نوشتن کرد
شاید باید مرد تا معنی زندگی رو فهمید
در آرامش داشت کلامت درون زهنش رو مینوشت
که عامل تخریب آرامش اومد
*آتی میگم هیونگو ببخش
دختر از حرف کوک تعجب کرد
و با تعجبدر صداش لب زد
؟مگه باهاش قهرم
*آخه دیشب
فلش به دیشب
از بانک با یونگی تماس گرفتن و گفتن حسابشون حک شده
..آقای مین حسابتون به سرعت در حال برداشته حک شدین حسابی ببندم
)نیاز نیست
*هیونگ چه خبره
(طبق نقشه شما رفتم رو مخش حالا حرصشو سر کارتم خالی میکنه
&وای خدا
(هوی نامجون از تو انتظار نداشتم
پایان فلش
آها پس شما میدونین اذیتم کرد هیچی نگفتین
؟چه داداشای دارم من
ته از اونور با داد گفت
- ۴.۸k
- ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط