دخترک بلند شد به سمت نامه ی سوم رفت اون رو باز کرد و ...

۳

دخترک بلند شد به سمت نامه ی سوم رفت اون رو باز کرد و با دیدن اون ها دیگه تحمل نداشت
شاید به خاطر خود پسر این کار ها رو کرد اما

؟ات اون تو چی هست

دختر با اندوه لب زد
*خاطراتمون

؟چی

*حلقه ازدواج گلي که زدم تو صورتش و متن آهنگی که خودش نوشته و یه سری حرفاش که بهم نگفته بود

لینا با خستگی حرف می‌زد نفس بالا نمی آمد
؟ات آروم باش

ات تفنگ رو برداشت اما قبل از شلیک کردن بلاخره اون اتفاق افتاد
قلبش از کار افتاد و در آخر آخرین رشته قلبش پاره شد

دخترک به روی زمین افتاد
لینا نتونست به وصیت عموش عمل کنه
تو وصیت نامه عموش آخرین خط نوشته بود من رو زیر بید مجنون خاک کن و همسرم هم بعد از مرگش کنارم
دیدگاه ها (۵)

۱اتود رو تو دستاش گرفت و شروع به نوشتن کرد شاید باید مرد تا ...

۲^خیلی گولیم میدونیم دختر شیتنطش گل کرد با تمام قدرت به سمت ...

۲ دیگه تحمل نداشت به دختر زنگ رد تا ودا کنه اما اون جواب ندا...

۱دوستش را در آغوش کشید دوست نداشت غم او را ببیند دوست با غم ...

دوست پسر دمدمی مزاج

ات تو باتلاق ذهنی گیر کرده بود این اتفاق برای نمونه ۰۰۹ خیلی...

---### فصل دوم | پارت چهارمنویسنده: Ghazal صبح بعد از اون ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط