گاهی میان دعوا

گاهی میانِ دعوا،
در اوجِ نگفته‌ها و نشنیده‌ها،
نمک‌های نادانی که روی زخمَت پاشیده میشود تو را نمیسوزاند،
حرف‌های صد من یه غازِ خاله زَنَک‌ها،
تُهمت‌هایی که فقط بُغضَت را بزرگ و بزرگ‌تر میکند تو را نمیکُشد،
اما سکوتِ کَسی که بی‌گناهی‌ات را میداند و کاری نمیکند دلَت را میسوزاند...!
گاهی از تنِ تِکه تِکه شده‌ات توسطِ سگی هار نمیمیری...
اما از تماشا و بی‌تفاوتیِ گرگی که نظاره‌گرِ مرگَت بود ذره ذره جان میدهی...!
گاهی از غروری که لِه شد و دلی که به ناحق شکست دلگیر نمیشوی،
اما از دستی که برای پاک کردنِ اشک‌هایت جلو نیامد عجیب ناراحت میشوی!
"سکـــوت" چیزِ قشنگی‌ست...
وقتی مرهمی برای زخم‌هایت نداری،
وقتی گوشِ شنوایی برای دردهایت نیست،
حتی وقتی حق با توست اما نای اثباتَش را نداری!
بگذار خیال کنند آن‌ها برنده‌اند،
بگذار خیال کنند تو را خار کرده‌اند،
تو خدایی را داری که آن ها عمری‌ست فراموشَش کرده‌اند!
دیدگاه ها (۱۳)

نمیدانم بعضی ها دردشان چیستقصدشان چیستدر ابتدای راهبرای بدست...

این شورِ جوونی هم تموم میشه و میفهمیم که هر شب تاریکی که تو ...

#دردنوشت...عزیز از دست رفته ام...حال و روزت خوب است؟؟این روز...

گفتند به خدا اعتماد کن...اعتماد کردم و طُ را خواستم!گفتم خدا...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط