اسم فرشته کوچولو من
اسم فرشته کوچولو من
پارت ۱۶
[ویو جونگ کوک]
درگیر بودن ذهنم کاری می کنه روانی شم
غرق فکر بودم
[ویو فردا]
صبح زود بلند شدم امروز ماموریت شروع میشه
حاضر شدم
هاجون: رفیق مطمئنی می خوای بار جابجا کنی
جونگ کوک: معلومه بحث چندین میلیارد هست
هاجون: خب الان یک مأموریت ۱ هفته ای شروع میشه
یک قلب از ویسکی خوردم
جونگ کوک: هوم باید مراقب باشیم
هاجون: دختره این وسط چی میگه
لیوان گذاشتم رو میز
جونگ کوک: شاید هوس و شاید برده جدید
نیشخندی زد
هاجون: کار همیشگیت .... داداش آدم نمیشیا
جونگ کوک: دیگه دیگه... ولی این خیلی متفاوت
هاجون: منظورت چیه
روی مبل لش کردم
جونگ کوک: دخترای قبلی همه خودشون بهم می چسبوندن ، هرزه بودن ، ولی این خیلی متفاوت دعوایی هست لجباز ، تو هر لحظه قوی ، نترس ، فداکار تمام خصلت خوب داره
هاجون: داداش رفتی ورژن دخترونت پیدا کردی ( خنده)
از روی میز سیبی برداشتم پرتش کردم
جونگ کوک: کله خر
در ثانیه گرفتش
هاجون: ممنون ( خنده)
گازی از سیب زد دوباره زد زیر خنده
جونگ کوک: چته
هاجون: دختر صدا کنه می خوام ببینمش
یک خورده جدی شدم
جونگ کوک: اونوقت چرا ؟؟؟؟
خندید و
هاجون: داداش چرا یهو جدی شدی ...می خوام ببینم این کیه که جئون جونگ کوک جذب خودش کرده
داشتم با هاجون یکم حرف می زدیم که یهو
هارین با سرعت نور از پله ها پایین می یومد لباسش عوض شده بود
شلوار بگ و کراپ سفید و کاپشن سیاه ساده پوشیده بود زیپ کاپشن باز بود
و شونه هاش معلوم بود
سریع از پله ها اومد پایین و همون طور که روی مبل لش کرده بودم
اومد یقم گرفت داد زد
هارین: مردک مگه من مسخرتم که هر بلایی سرم بیاری...ها عوضی فکر کردی من ساده لوحم
دستاش از یقم جدا کردم و به عقب هدایتش کردم
جونگ کوک: چته باز رم کردی وحشی
پارت ۱۶
[ویو جونگ کوک]
درگیر بودن ذهنم کاری می کنه روانی شم
غرق فکر بودم
[ویو فردا]
صبح زود بلند شدم امروز ماموریت شروع میشه
حاضر شدم
هاجون: رفیق مطمئنی می خوای بار جابجا کنی
جونگ کوک: معلومه بحث چندین میلیارد هست
هاجون: خب الان یک مأموریت ۱ هفته ای شروع میشه
یک قلب از ویسکی خوردم
جونگ کوک: هوم باید مراقب باشیم
هاجون: دختره این وسط چی میگه
لیوان گذاشتم رو میز
جونگ کوک: شاید هوس و شاید برده جدید
نیشخندی زد
هاجون: کار همیشگیت .... داداش آدم نمیشیا
جونگ کوک: دیگه دیگه... ولی این خیلی متفاوت
هاجون: منظورت چیه
روی مبل لش کردم
جونگ کوک: دخترای قبلی همه خودشون بهم می چسبوندن ، هرزه بودن ، ولی این خیلی متفاوت دعوایی هست لجباز ، تو هر لحظه قوی ، نترس ، فداکار تمام خصلت خوب داره
هاجون: داداش رفتی ورژن دخترونت پیدا کردی ( خنده)
از روی میز سیبی برداشتم پرتش کردم
جونگ کوک: کله خر
در ثانیه گرفتش
هاجون: ممنون ( خنده)
گازی از سیب زد دوباره زد زیر خنده
جونگ کوک: چته
هاجون: دختر صدا کنه می خوام ببینمش
یک خورده جدی شدم
جونگ کوک: اونوقت چرا ؟؟؟؟
خندید و
هاجون: داداش چرا یهو جدی شدی ...می خوام ببینم این کیه که جئون جونگ کوک جذب خودش کرده
داشتم با هاجون یکم حرف می زدیم که یهو
هارین با سرعت نور از پله ها پایین می یومد لباسش عوض شده بود
شلوار بگ و کراپ سفید و کاپشن سیاه ساده پوشیده بود زیپ کاپشن باز بود
و شونه هاش معلوم بود
سریع از پله ها اومد پایین و همون طور که روی مبل لش کرده بودم
اومد یقم گرفت داد زد
هارین: مردک مگه من مسخرتم که هر بلایی سرم بیاری...ها عوضی فکر کردی من ساده لوحم
دستاش از یقم جدا کردم و به عقب هدایتش کردم
جونگ کوک: چته باز رم کردی وحشی
- ۱۴.۶k
- ۱۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط