از پله های

از پله های
یک ساختمان بلند بالا رفتم .

حتی ،
فکر برگشت
خسته ام می کرد

تو چطور ..
چطور از این همه
" دوست داشتن " برگشتی ‌.!؟

پوریا نبی پور
دیدگاه ها (۶)

صد مرتبه آن چادر جذاب ترش می کرد خود کشف حجابی بود چادر که س...

این آدمها که نمیدانند دوست داشتنهای اتفاقی چه لذتی داردما که...

این دنیای کوچک و هفت میــلیارد آدم..؟!!یعنی تو باور میکنی ؟ش...

خودم را کشان کشان می رسانم خانه و روی تخت پرت می کنمپلک های ...

هـ؋ـت وارث🍷Part26حالا که فکر میکنم این چند وقت واقعا عجب بود...

مهشید عشقم👫❤همیشه به تو فکر میکنمحتی وقتی در هزاران نگرانی د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط