ماموریت ( پارت اول )
ماموریت ( پارت اول )
* ویو ا/ت *
ا/ت : عجله کن نیک!!!!!!
نیک : ا/ت من دیگه نمیتونم...!!!!
ا/ت : دستت رو بده به من....!!!!
نیک : ( گریه ) ا/ت خواهش میکنم برو! من دیگه نمیتونم!
ا/ت : ( گریه ) من انتقامت برو میگیرم!
نیک : ( غرق در خون ) خداحافظ ا/ت....
ا/ت : ( گریه) نیک....!!!!!
یهو یه گلوله اومد طرفم و.........از خواب پاشدم!
ا/ت : ( نفس نفس ) خدایا! هوففففففف....!
پاشدم....بازم پشت میز خوابم برده بود....
رفتم سمت دستشویی....یه آبی به صورتم زدم...نگاه به آیینه کردم....
ا/ت : کس تموم میشه؟! فقط میخوام فراموشش کنم...! فقط همین!
گوشیم زنگ خورد...
ا/ت : لعنتی....
رفتم گوشیم و از میز برداشتم...رعیس بود.
جواب دادم....
ا/ت : بله؟
رعیس : ا/ت!
ا/ت : چیزی شده رعیس؟!
رعیس: فردا داره پلیس باش...باهات کار دارم!
ا/ت : چشم....
رعیس : شبت بخیر...
ا/ت : شب شما هم بخیر...( قط کرد)
ا/ت : هوفففففف....یعنی چی شده؟!
ساعت ۱۲ شب بود....چندین ماه شده و من نتونستم این پرونده لعنتی رو حل کنم!
رفتم رو کاناپه نشستم و فیلم موردعلاقم رو نگاه کردم....
هعییییییییی:))))))
* ویو ا/ت *
ا/ت : عجله کن نیک!!!!!!
نیک : ا/ت من دیگه نمیتونم...!!!!
ا/ت : دستت رو بده به من....!!!!
نیک : ( گریه ) ا/ت خواهش میکنم برو! من دیگه نمیتونم!
ا/ت : ( گریه ) من انتقامت برو میگیرم!
نیک : ( غرق در خون ) خداحافظ ا/ت....
ا/ت : ( گریه) نیک....!!!!!
یهو یه گلوله اومد طرفم و.........از خواب پاشدم!
ا/ت : ( نفس نفس ) خدایا! هوففففففف....!
پاشدم....بازم پشت میز خوابم برده بود....
رفتم سمت دستشویی....یه آبی به صورتم زدم...نگاه به آیینه کردم....
ا/ت : کس تموم میشه؟! فقط میخوام فراموشش کنم...! فقط همین!
گوشیم زنگ خورد...
ا/ت : لعنتی....
رفتم گوشیم و از میز برداشتم...رعیس بود.
جواب دادم....
ا/ت : بله؟
رعیس : ا/ت!
ا/ت : چیزی شده رعیس؟!
رعیس: فردا داره پلیس باش...باهات کار دارم!
ا/ت : چشم....
رعیس : شبت بخیر...
ا/ت : شب شما هم بخیر...( قط کرد)
ا/ت : هوفففففف....یعنی چی شده؟!
ساعت ۱۲ شب بود....چندین ماه شده و من نتونستم این پرونده لعنتی رو حل کنم!
رفتم رو کاناپه نشستم و فیلم موردعلاقم رو نگاه کردم....
هعییییییییی:))))))
۵۳.۴k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.