کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم
یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه … چه زیبا بود, اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من میخواند
شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه ی من …
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی
کاش چون پاییز بودم #فروغ_فرخزاد
دیدگاه ها (۱)

پاییزوفادار ترین فصل خداستحافظه ی خیس خیابان های شهر راهمیشه...

می پسـندم پاییـز راکه معافـم می کنـداز پنـهان کردندردی که در...

دلتنگ شده ام برای حس های گذشته ام برای حال خوب و بد گذشته ام...

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط