زندگی که سخت می شود، سیاهی که روزها را می گیرد، ناامیدی ک
زندگی که سخت می شود، سیاهی که روزها را می گیرد، ناامیدی که چنگ می زند به قفسه سینه و ناخن بر پوست تن می کشد، بدشانسی که مثل سوسک حمام شروع می کند به زاد و ولد، غصه که جمع می شود روی غصه، بغض نترکیده که می چسبد به دیواره گلو، توصیف همه چیز که می شود چرت و چرک و مزخرف و لعنتی، خیالم راحت است که به زودی ورق برمی گردد. در این روزهای سخت است که می شود منتظر خاکستری شدن سیاهی ها و بعد سفید و شفاف شدن روزگار ماند. در این روزهای سخت و لعنتی است که شروع می کنم به شمردن ساعت ها و دقیقه ها، برای آغاز خوشی؛ برای آغاز خنده های از ته دل، برای آرام گرفتن روح، برای شناور شدن روی ابرهای فرضی.
همان قدر که زمین گرد است، روزگار ما زمینی ها هم گرد است. می چرخد و می چرخد و گاه برایمان درد می آورد و گاه آرامش. گاه اشکِ از سر بی چارگی می آورد و گاه اشکِ پس از قهقهه های کر کننده. خوبی اش به همین است. خوبی اش به این است که می دانی هیچ چیز همیشگی نیست. می دانی که توپ روزگار تا ابد خواهد چرخید و ورق ها تا ابد عوض خواهند شد. خوبی اش به این است که می توانی با امید منتظر بمانی. منتظر بمانی تا خاک و طوفان تمام شود و رنگین کمان بیرون بیاید.
خوبی گرد بودن همین است. گردی ها از حرکت باز نمی ایستند. گردی ها منتظرت می گذارند اما هرگز ناامیدت نمی کنند.
همان قدر که زمین گرد است، روزگار ما زمینی ها هم گرد است. می چرخد و می چرخد و گاه برایمان درد می آورد و گاه آرامش. گاه اشکِ از سر بی چارگی می آورد و گاه اشکِ پس از قهقهه های کر کننده. خوبی اش به همین است. خوبی اش به این است که می دانی هیچ چیز همیشگی نیست. می دانی که توپ روزگار تا ابد خواهد چرخید و ورق ها تا ابد عوض خواهند شد. خوبی اش به این است که می توانی با امید منتظر بمانی. منتظر بمانی تا خاک و طوفان تمام شود و رنگین کمان بیرون بیاید.
خوبی گرد بودن همین است. گردی ها از حرکت باز نمی ایستند. گردی ها منتظرت می گذارند اما هرگز ناامیدت نمی کنند.
۴.۱k
۲۱ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.