** ترنج **
🌼 نویسنده: #مریم_روح_پرور [#کمند]
🌼 ژانـر : #عاشقانه🥂| #اجتماعی🪴
🌼خلاصه :
چه دنیایی شده؟! دنیای که هیچ رحمی در آن نیست.
نه پدر به فرزند نه مادر به فرزند و نه فرزند به هر
...دو. دنیایی پر از پستی دنیایی پر از کثافت
به کجا داریم کشیده میشویم این دلهای بی رحم به
کجا میرود?!
🐹 بخشی از رمان 🐹
ساکش دستش بود و نگاه ساختمان میکرد ساختمانی که باید تا مدتی در آن زندگی میکرد زندگی پر از ترس و واهمه. دست روی سینه اش گذاشت و نفس عمیق کشید. یک نفس عمیق و پر سوز. دسته ساکش را در دستش فشرد و دست روی ته ریشش کشید قدم جلو گذاشت نفسهایش سنگین بود این چند وقت بدتر از قبل شده بود این چند وقت خیلی چیزها عوض شده بود… وارد ساختمان شد طبقه چهارم بود نگاهی به آسانسور کرد اما سمت پله ها رفت و با بدنی سست از پله ها بالا رفت. این چهار طبقه را باید همیشه با پله طی میکرد نگاه در قهوه ای رنگ کرد و چند نفس عمیق کشید دستش را روی زنگ فشرد. صدا از داخل خانه می امد
آراد درو باز کن-
در روی پاشنه چرخید ورهام نگاه پسر ریز نقش کرد که تنها تفاوتش با خودش در هیکل هایشان بود که او کمی پرتر بود وروی فرم. پسر نگاه سرتاپایی به رهام کرد وگفت
تو باید رهام باشی؟-
رهام سر تکان داد. آراد میدانست رهام نمیتواند صحبت کند . سعید همه چیز را برای آنها گفته بود آراد از جلوی در کنار رفت و رهام وارد خانه شد. نگاه چرخاند در خانه بسیار بزرگ. صدای پسری آمد…
💵 قیمت این رمان ۲۶۰۰۰ تومان میباشد ..
#ایران#تهران #رمانکده #رمان #کتاب #مافیا #مافیایی #طنز #کلکلی #خنده #کلیپ #دپ #سرنا #پریسا #ترکی #کره #کیپاپ
🌼 ژانـر : #عاشقانه🥂| #اجتماعی🪴
🌼خلاصه :
چه دنیایی شده؟! دنیای که هیچ رحمی در آن نیست.
نه پدر به فرزند نه مادر به فرزند و نه فرزند به هر
...دو. دنیایی پر از پستی دنیایی پر از کثافت
به کجا داریم کشیده میشویم این دلهای بی رحم به
کجا میرود?!
🐹 بخشی از رمان 🐹
ساکش دستش بود و نگاه ساختمان میکرد ساختمانی که باید تا مدتی در آن زندگی میکرد زندگی پر از ترس و واهمه. دست روی سینه اش گذاشت و نفس عمیق کشید. یک نفس عمیق و پر سوز. دسته ساکش را در دستش فشرد و دست روی ته ریشش کشید قدم جلو گذاشت نفسهایش سنگین بود این چند وقت بدتر از قبل شده بود این چند وقت خیلی چیزها عوض شده بود… وارد ساختمان شد طبقه چهارم بود نگاهی به آسانسور کرد اما سمت پله ها رفت و با بدنی سست از پله ها بالا رفت. این چهار طبقه را باید همیشه با پله طی میکرد نگاه در قهوه ای رنگ کرد و چند نفس عمیق کشید دستش را روی زنگ فشرد. صدا از داخل خانه می امد
آراد درو باز کن-
در روی پاشنه چرخید ورهام نگاه پسر ریز نقش کرد که تنها تفاوتش با خودش در هیکل هایشان بود که او کمی پرتر بود وروی فرم. پسر نگاه سرتاپایی به رهام کرد وگفت
تو باید رهام باشی؟-
رهام سر تکان داد. آراد میدانست رهام نمیتواند صحبت کند . سعید همه چیز را برای آنها گفته بود آراد از جلوی در کنار رفت و رهام وارد خانه شد. نگاه چرخاند در خانه بسیار بزرگ. صدای پسری آمد…
💵 قیمت این رمان ۲۶۰۰۰ تومان میباشد ..
#ایران#تهران #رمانکده #رمان #کتاب #مافیا #مافیایی #طنز #کلکلی #خنده #کلیپ #دپ #سرنا #پریسا #ترکی #کره #کیپاپ
۵.۲k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.