ازدواج نافرجام

ازدواج نافرجام 》
⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 76 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩



دختر‌ از شوکه حرکت ناگهانی جونگکوک با چشمای گرد شده بهش خیره بود جونگکوک دستاش دو طرف دختر روی اپن گذاشت
و کمی با سمتش خم شد توی نزدیک ترین فاصله از صورتش با اخم غلیظ بهش خیره شد بدون هیچ حرفی
دختر عمیق توی چشماش خیره شد عصبانی خشم درمونده‌گی که توی نگاه عشقش میدید قلبش رو به درد می‌آورد
اخم ریزی کرد و با انگشتش نرم روی اخم پیشونی عشقش کشید و با لحن مظلوم و شاکی گفت : باز کن این اخم هارو
جونگکوک دستش روی پهلو اش گذاشت و و لحظه چشماش رو بست
دختر دستش رو نوازش وار روی گونه اش کشید و درحالی که تک تک اجزای صورتش رو نگاه میکرد
گفت : جونگکوک چی شده صبح وقتی می‌رفتی که حالت خوب بود چی شده گه انقدر بهم ریخته ای
جونگکوک فشار دستش روی پهلوی دختر بیشتر کرد و پیشونیش رو به پیشونی دختر تکیه داد با لحنی جدی اما پر احساسی گفت : هیچ وقت عوض نشو خانوم‌ کوچولو همیشه دختر پاک معصومی من بمون
دختر دستاش دوره گردنش حلقه کرد و چشماش رو باز کرد ..و همزمان جونگکوک هم چشماش رو باز کرد و عمیق داغ توی چشماش خیره شد دیگه اثری از اون خشم عصبانیت نبود اما نگاهش گرفته بود
ویوا لبخند گرمی زد و گفت : جونگکوک باهام حرف بزن شاید نتونم راه‌حلی براش پیدا کنم اما مطمئن باش شنونده ای خوبی هستم
جونگکوک لبخند ریزی زد
و دستی به موهای همسرش کشید و موهاش توی مشتش گرفت نه اونقدر که دردش بگیرید فقد در حدی که بازم مالکیتش رو به روخ دختر بکشه و سرش توی گردنش فرو برد داغ نفس عمیقی کشید و بوی تنش رو استشمام کرد
دختر که از این همه نزدیکش نفس هاش تند و تنش داغو اشفته بود موهاش جونگکوک توی مشتش گرفت و سرش بیشتر به خودش فشرد
که باعث شد بینی جونگکوک روی گردنش کشید
بشه و ریز قلقلک اومد و خنده ای بلند ناخواسته از بین لب‌هاش خارج بشه جونگکوک رازی از واکنش دختر سرش رو بلند کرد و بینیش رو به بینی دختر کشید با داغ زمزمه کرد : جااانم خانومم همیشه بخند
دختر با لبخند دست به گونه جونگکوک کشید و گفت : باش گول خوردم بخشیدمت آقای جئون
جونگکوک با لخند ریزی دست روی پهلوی دختر گذاشت و شروع به قلقلک دادنش کرد و گفت : قربون آقای جئون گفتن خانم کوچولو
ویوا که از خنده به نفس نفس اوفتاد بود دستش روی شونه های جونگکوک گذاشت و سعی کرد جلوش رو بگیره و گفت : نکن..نکن جونگکوک...دا..دارم خفه میشم ..
دیدگاه ها (۳)

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 77 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩جون...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 78 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩صبح...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 75 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩با ...

ادامه پارت 74هیوری کنارش ایستاده و با پوزخند گفت : اون وقت ک...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 81 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩یون...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 93 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط