سال های دانشگاه با کاکوچو
سـال هـای دانـشـگـاه بــا کـاکـوچـو✨️💍
𝑃𝐴𝑅𝑇__𝟑
کمرمو گرفت هرچقدر تکون تکون خوردم تا از دستش در برم نمیشد
کاکو : برا چی انقد تکون تکون میخوری. دوست دارم(دم گوشم گفت😭✨️💍)
میکی: ای احمق..!(چص بازییی نکننن🔪)
پرتش کردم اونور
رفتم بیرون از اتاق
یهو چسبوندتم به دیوار
میکی: میگم نکن
کاکو: چرا؟ باشه نظرت قابل احترامه(با حالت ناراحت😑💔)
رفتم پیش یکی از دوستای پیش دبستانیم.
میکی: میتونم چند روز تو اتاق تو بخوابم ؟؟
دوست دختره: چرا ؟ باشه حتماا
یهو دیدم کاکو من و کشید عقب
کاکو: نخیر دوستش اون خودش اتاق داره
من و برد و در و قفل کرد
میکی: هوی چته؟ اصلا چه معنایی داره من باهات هم اتاقی باشم . از اولشم میدونستم عوضی هست.
کاکو: نه من..
میکی: تو چی؟
کاکو: من میخواستم ازت معذرت خواهی کنم بابت اینکه آدم بدیم من و ببخش باشه(قربونت برممم😭✨️💖)
لپام قرمز شد و کم داشتم میآوردم...
پارت بعدی ۹ لایک 😀✨️💖
𝑃𝐴𝑅𝑇__𝟑
کمرمو گرفت هرچقدر تکون تکون خوردم تا از دستش در برم نمیشد
کاکو : برا چی انقد تکون تکون میخوری. دوست دارم(دم گوشم گفت😭✨️💍)
میکی: ای احمق..!(چص بازییی نکننن🔪)
پرتش کردم اونور
رفتم بیرون از اتاق
یهو چسبوندتم به دیوار
میکی: میگم نکن
کاکو: چرا؟ باشه نظرت قابل احترامه(با حالت ناراحت😑💔)
رفتم پیش یکی از دوستای پیش دبستانیم.
میکی: میتونم چند روز تو اتاق تو بخوابم ؟؟
دوست دختره: چرا ؟ باشه حتماا
یهو دیدم کاکو من و کشید عقب
کاکو: نخیر دوستش اون خودش اتاق داره
من و برد و در و قفل کرد
میکی: هوی چته؟ اصلا چه معنایی داره من باهات هم اتاقی باشم . از اولشم میدونستم عوضی هست.
کاکو: نه من..
میکی: تو چی؟
کاکو: من میخواستم ازت معذرت خواهی کنم بابت اینکه آدم بدیم من و ببخش باشه(قربونت برممم😭✨️💖)
لپام قرمز شد و کم داشتم میآوردم...
پارت بعدی ۹ لایک 😀✨️💖
- ۴.۳k
- ۰۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط