وقتی روت غیرتی میشن
وقتی روت غیرتی میشن ..
چان : تو و چان به مراسم ماما دعوت شده بودین ، روز قبل مراسم باهم دعوای شدیدی داشتین برای همین تا خود مراسم همو ندیده بودین ، چان بعد از ورودش به مراسم فقط دنباله این بود که تورو پیدا کنه و بعد دیدنت با اون لباس باز و گرم گرفتنت با یکی از دوستای پسرت دیگه واقعا کنترلی روی خودش نداشت و عصبی به سمتتون اومد ، از کمرت گرفت و تورو به خودش نزدیک کرد ، نگاهی به پسره کرد و با جدیت گفت :
_ فکر میکنم پیش اعضای گروهتون بیشتر بهتون احتیاج باشه تا اینجا
پسر خنده ای کرد و بعد از تعظیم کردن و خدافظی با تو رفت ، تا اومدی قر بزنی چان سریعا گفت
_ دیگه زیاده روی کردی پرنسس بهتره تابع قوانینم باشی وگرنه تنبیهت سخت تر میشه
چانگبین : به مناسبت ساگردتون به رستوارن رفتین ، ازش درخواست کرده بودی که امروز رو به لباست گیر نده و بزاره ازادانه خودت لباست رو انتخاب کنی ، چانگبین هم مخالفطی نکرد و این اجازه رو بهت داد .
بعد از ورود به رستوران متوجه نگاه هایی رو خودت شدی اما توجهی نکردی و دست چانگبین رو گرفتی ، به سمت میز مورد نظرتون رفتین و نشستین تا اینکه گارسون اومد و سفارشاتون رو گرفت اما قبل از اینکه بره نگاهی به تو کرد و گفت :
= بانو شما خیلی زیبایید ، و همچنین لباستون واقعا برازندتونه
متعجب شده بودی با این حال لبخندی زدی و تشکر کرد ، گارسون که رفت نگاهی به چانگبین کردی که عصبانیت داشت از چشماش می بارید ، از جاش بلند شد و کتش رو انداخت دورت ، دستاش رو کناره صندلیت گذاشت و نزدیک گوشت گفت :
_ این بانوی زیبا قراره امشب بهترین ورژن خودش و به ددیش نشون بده مگه ؟
چان : تو و چان به مراسم ماما دعوت شده بودین ، روز قبل مراسم باهم دعوای شدیدی داشتین برای همین تا خود مراسم همو ندیده بودین ، چان بعد از ورودش به مراسم فقط دنباله این بود که تورو پیدا کنه و بعد دیدنت با اون لباس باز و گرم گرفتنت با یکی از دوستای پسرت دیگه واقعا کنترلی روی خودش نداشت و عصبی به سمتتون اومد ، از کمرت گرفت و تورو به خودش نزدیک کرد ، نگاهی به پسره کرد و با جدیت گفت :
_ فکر میکنم پیش اعضای گروهتون بیشتر بهتون احتیاج باشه تا اینجا
پسر خنده ای کرد و بعد از تعظیم کردن و خدافظی با تو رفت ، تا اومدی قر بزنی چان سریعا گفت
_ دیگه زیاده روی کردی پرنسس بهتره تابع قوانینم باشی وگرنه تنبیهت سخت تر میشه
چانگبین : به مناسبت ساگردتون به رستوارن رفتین ، ازش درخواست کرده بودی که امروز رو به لباست گیر نده و بزاره ازادانه خودت لباست رو انتخاب کنی ، چانگبین هم مخالفطی نکرد و این اجازه رو بهت داد .
بعد از ورود به رستوران متوجه نگاه هایی رو خودت شدی اما توجهی نکردی و دست چانگبین رو گرفتی ، به سمت میز مورد نظرتون رفتین و نشستین تا اینکه گارسون اومد و سفارشاتون رو گرفت اما قبل از اینکه بره نگاهی به تو کرد و گفت :
= بانو شما خیلی زیبایید ، و همچنین لباستون واقعا برازندتونه
متعجب شده بودی با این حال لبخندی زدی و تشکر کرد ، گارسون که رفت نگاهی به چانگبین کردی که عصبانیت داشت از چشماش می بارید ، از جاش بلند شد و کتش رو انداخت دورت ، دستاش رو کناره صندلیت گذاشت و نزدیک گوشت گفت :
_ این بانوی زیبا قراره امشب بهترین ورژن خودش و به ددیش نشون بده مگه ؟
- ۱۱.۹k
- ۲۶ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط