رفت
رفت !
خجالت کشیدم بگویم : گند زدی به تمام باورهایم !
غرورم نگذاشت بگویم :”نرو” … بمان کنار دلم !
دلم نمی گذارد فراموشش کنم
عقلم نمی گذارد بگویم “برگرد”
خاطراتش نمی گذارد “نفس” بکشم !
“قسمت” نمی گذارد دستهایم به رویای داشتنش برسد !
و این وسط “خدا” با تمام بزرگیش فقط نگاه می کند !
"مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدن
یاد یک عشق عذابی است که لذت دارد"
خجالت کشیدم بگویم : گند زدی به تمام باورهایم !
غرورم نگذاشت بگویم :”نرو” … بمان کنار دلم !
دلم نمی گذارد فراموشش کنم
عقلم نمی گذارد بگویم “برگرد”
خاطراتش نمی گذارد “نفس” بکشم !
“قسمت” نمی گذارد دستهایم به رویای داشتنش برسد !
و این وسط “خدا” با تمام بزرگیش فقط نگاه می کند !
"مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدن
یاد یک عشق عذابی است که لذت دارد"
- ۱.۲k
- ۲۸ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط