قهوه تلخ☕پارت ¹
همه چی از اول زندگی شروع میشه..و به این بستگی داره که خودت چطور زندگیتو درست کنی...با تصمیم های درست..با انتخاب افراد شایسته....اما..اما اگر زندگی به تو خوب تا نکرد..نمیتونی..خب من..مگه گناهم چی بود؟؟از نظر بقیه من بهترین زندگی رو دارم..هه..خیلی خز شده با پول زندگی خوبی داشته باشی!!من از بچگی تا الان که ۲۴ سالمه حتی اب خوردنمم زیر نظر بادیگارد هاست..میدونی چیه؟درسته ما عمارت داریم...اتاقم نسبت به بقیه اتاقا قشنگ تره...جزو پولدار ترین خانواده جهان شناخته شدیم..اما این زندگی مارو تلخ تر میکنه..تلخ تره..درست مثل قهوه تلخی که تو..خودت باید شیرینش کنی،من عاشق اینم که به دور دنیا سفر کنم..البته خودم تنهای تنها
ساعت ۷:۲ صبح سئول.کره جنوبی
با حس زنگ خوردن ساعتم که رو تایمر بود چشمامو باز کردم...اروم اروم بلند شدم و از روی تخت نرمم پاشدم و پامو توی کفش رو فرشی های پشمیم کردم
با رفتن توی اتاق پرو و انتخاب یک لباس مناسب برای امروزم و انجام کارهای مربوطه،به پایین روانه شدم،از روی پله های عمارتمون پایین اومدم تا سر میز صبحانه بشینم
خواهرم و برادرم و همچنین پدر و مادرم منتظرم بودن تا منم بشینم و باهم صبحانه رو شروع کنیم،
من پنکیک شکلاتی همراه با موز و بلوبری برداشتم و شروع به خوردن کردم
الان ساعت ۸:۱۴ بود و من برای شادابی حس و حالم به باغ پشت امارت قدم برداشتم تا با اب دادن به گل ها مانع پژمردگیشون بشم.حس قشنگیه وقتی ببینی پروانه های باغ امارت به دورت میچرخن همراه با اون نسیم خنکی که می وزید.
نفس عمیقی کشیدم و پس از کاشتن ون تا گل و نهال به طرف اتاقم دویدم تا یک دوش اب گرم بگیرم و شروع به تمرین رقص بکنم برای روز تاج گذاری
خب بچه ها میدونم خوب نشد اما لایک و فالو و کامنت یادتون نره😘😘
ساعت ۷:۲ صبح سئول.کره جنوبی
با حس زنگ خوردن ساعتم که رو تایمر بود چشمامو باز کردم...اروم اروم بلند شدم و از روی تخت نرمم پاشدم و پامو توی کفش رو فرشی های پشمیم کردم
با رفتن توی اتاق پرو و انتخاب یک لباس مناسب برای امروزم و انجام کارهای مربوطه،به پایین روانه شدم،از روی پله های عمارتمون پایین اومدم تا سر میز صبحانه بشینم
خواهرم و برادرم و همچنین پدر و مادرم منتظرم بودن تا منم بشینم و باهم صبحانه رو شروع کنیم،
من پنکیک شکلاتی همراه با موز و بلوبری برداشتم و شروع به خوردن کردم
الان ساعت ۸:۱۴ بود و من برای شادابی حس و حالم به باغ پشت امارت قدم برداشتم تا با اب دادن به گل ها مانع پژمردگیشون بشم.حس قشنگیه وقتی ببینی پروانه های باغ امارت به دورت میچرخن همراه با اون نسیم خنکی که می وزید.
نفس عمیقی کشیدم و پس از کاشتن ون تا گل و نهال به طرف اتاقم دویدم تا یک دوش اب گرم بگیرم و شروع به تمرین رقص بکنم برای روز تاج گذاری
خب بچه ها میدونم خوب نشد اما لایک و فالو و کامنت یادتون نره😘😘
۷.۲k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.