حرفی دگر برای سرودن نمانده است
حرفی دگر برای سرودن نمانده است
فرقی میان رفتن و بودن نمانده است
دیگر تمام دار و ندارم به باد رفت
حتی گلوی بغض نمودن نمانده است
درکوچه های خلوت شب پرسه میزنم
دیگر مجال خسته نبودن نمانده است
وقتی تمام هستی من خاک بودن است
حرفی دگر برای سرودن نمانده است...
فرقی میان رفتن و بودن نمانده است
دیگر تمام دار و ندارم به باد رفت
حتی گلوی بغض نمودن نمانده است
درکوچه های خلوت شب پرسه میزنم
دیگر مجال خسته نبودن نمانده است
وقتی تمام هستی من خاک بودن است
حرفی دگر برای سرودن نمانده است...
- ۲.۱k
- ۲۸ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط