پارت ¹⁹
پارت ¹⁹
................
پیدام میکنه و میکشه به اون نقطه خیره شده بودم
جیمین " یونا بلند شو باید بریم وضعیت داره بد میشه
؛؛ منو میکشه ... منو میکشه و همینجا خاکم میکنه
_ بلند شو بریمممم
بعدش بلندم کرد و سریع راه افتادیم و رفتیم تو ماشین داشتم هی تکرارش میکردم که اون منو میکشه
_ بسه
؛؛ اون چهرمو دید ... منو پیدا میکنه ... میکشه (شرو کرد گریه کردن ) چرا من ادم دیگه ای نبود از من بدشانس تر داریم .. عرررر .... منو پیاده کنید بزارید همین الان منو بکشه راحت شم
خواستم خم شم سمت در که جونگکوک هولم داد و محکم خوردم به جیمین
_ بار اخرت باشه از این چرتو پرتا میگی کسی قرار نیست بهت دست بزنه که هیچ جرعت نزدیک شدنم ندارن
چی بگم اخه .... این حرفا تاثیر نداره این شوخی نیست
یهو دوباره درد پام یادم اومد خم شدم روش و سفت گرفتمش همونجورم گریه میکردم
تهیونگ " پسره وحشی این چه طرز برخورده با دختر مردم چرا هولش میدی پاش زخمیه
؛؛ ... ولش ... کن بزن کنار ..... میخوام پیاده شم
نامجون " چرا پیاده شی
؛؛ چه کاریه جایه اینکه فرار کنم همین الان راحت شم
یهو جونگکوک با اخم برگشت سمتم منم عصبی نگاش کردم با صدا نفس میکشید احساس اضافه بودن کردم ... احساس کردم شبشونو خراب کردم شاید برا همینه که عصبیه یه لحظه انگار چیزی میخواست بگه ولی پشیمون شد و برگشت به بیرون نگا کرد
_ یه کلمه فقط یه کلمه از دهنت بیرون بیاد خودم حسابتو میرسم فهمیدی؟
بعدم یه باند و یه ضدعفونی از ناکجا اباد دراورد و به پام بست
................
پیدام میکنه و میکشه به اون نقطه خیره شده بودم
جیمین " یونا بلند شو باید بریم وضعیت داره بد میشه
؛؛ منو میکشه ... منو میکشه و همینجا خاکم میکنه
_ بلند شو بریمممم
بعدش بلندم کرد و سریع راه افتادیم و رفتیم تو ماشین داشتم هی تکرارش میکردم که اون منو میکشه
_ بسه
؛؛ اون چهرمو دید ... منو پیدا میکنه ... میکشه (شرو کرد گریه کردن ) چرا من ادم دیگه ای نبود از من بدشانس تر داریم .. عرررر .... منو پیاده کنید بزارید همین الان منو بکشه راحت شم
خواستم خم شم سمت در که جونگکوک هولم داد و محکم خوردم به جیمین
_ بار اخرت باشه از این چرتو پرتا میگی کسی قرار نیست بهت دست بزنه که هیچ جرعت نزدیک شدنم ندارن
چی بگم اخه .... این حرفا تاثیر نداره این شوخی نیست
یهو دوباره درد پام یادم اومد خم شدم روش و سفت گرفتمش همونجورم گریه میکردم
تهیونگ " پسره وحشی این چه طرز برخورده با دختر مردم چرا هولش میدی پاش زخمیه
؛؛ ... ولش ... کن بزن کنار ..... میخوام پیاده شم
نامجون " چرا پیاده شی
؛؛ چه کاریه جایه اینکه فرار کنم همین الان راحت شم
یهو جونگکوک با اخم برگشت سمتم منم عصبی نگاش کردم با صدا نفس میکشید احساس اضافه بودن کردم ... احساس کردم شبشونو خراب کردم شاید برا همینه که عصبیه یه لحظه انگار چیزی میخواست بگه ولی پشیمون شد و برگشت به بیرون نگا کرد
_ یه کلمه فقط یه کلمه از دهنت بیرون بیاد خودم حسابتو میرسم فهمیدی؟
بعدم یه باند و یه ضدعفونی از ناکجا اباد دراورد و به پام بست
۱۶.۳k
۱۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.