عشق مافیایی من
عشق مافیایی من
پارت ۲۵
رفتم داخل کلی لباسای کیوت و خوشگل اونجا بودن دلم خواست
ات: بله
یونگی: انتخاب کن
ات: من
یونگی : اگ نمی خوای وقتمو نگیر
ات: ن وایسا وایسا میخوام
یونگی رفت نشست و پاش رو انداخت رو پاش با دستش به لباسا اشاره کرد و منم از خدا خواسته کلی لباس برداشتم قطعا پولش خیلی میشه ولی خو فدای سرم
ات: بیا
یونگی: چه خبرته این همه لباس
ات: توروخداااا (کیوت )
یونگی : دختره ی.... هیون حساب کن
هیون: بفرمایید
فروشنده : رمز؟
هیون: .... ( رمز رو گفت)
یونگی :بریم
ات: بریم
هیون: من میرم ماشینو از پارکینگ بیارم
یونگی: برو
یونگی ویو:
یهو دیدم ات نیس نکنه فرار کرده که دیدم مثل بچه های دوساله چن متر اونور تر داره به شیشه ی مغازه ی شکلات فروشی نگاه میکنه و چشاش دوبرابر کنده تر شده (چشای ات خودش نسبت به کره ایا درشت تره الان درشت ترم شده)
ادامه دارد......
۱۴لایک ۱۰ کامنت ۱ فالو
پارت ۲۵
رفتم داخل کلی لباسای کیوت و خوشگل اونجا بودن دلم خواست
ات: بله
یونگی: انتخاب کن
ات: من
یونگی : اگ نمی خوای وقتمو نگیر
ات: ن وایسا وایسا میخوام
یونگی رفت نشست و پاش رو انداخت رو پاش با دستش به لباسا اشاره کرد و منم از خدا خواسته کلی لباس برداشتم قطعا پولش خیلی میشه ولی خو فدای سرم
ات: بیا
یونگی: چه خبرته این همه لباس
ات: توروخداااا (کیوت )
یونگی : دختره ی.... هیون حساب کن
هیون: بفرمایید
فروشنده : رمز؟
هیون: .... ( رمز رو گفت)
یونگی :بریم
ات: بریم
هیون: من میرم ماشینو از پارکینگ بیارم
یونگی: برو
یونگی ویو:
یهو دیدم ات نیس نکنه فرار کرده که دیدم مثل بچه های دوساله چن متر اونور تر داره به شیشه ی مغازه ی شکلات فروشی نگاه میکنه و چشاش دوبرابر کنده تر شده (چشای ات خودش نسبت به کره ایا درشت تره الان درشت ترم شده)
ادامه دارد......
۱۴لایک ۱۰ کامنت ۱ فالو
۶.۹k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.