شراب قرمز

شراب قرمز
سلام من اتم 21سالمه خب تازه رفتم توی 21سالگی من مجبورم ا کار کنم چون پدر و مادرم گم شدن و خیلی وقته نیستن من با ناپدر و نامادری زندگی می کنم اون همش منو با شلاق می زنن و بهم کار های زیادی می دن یک شب ساعت 12بود توی یه کلاپ رفتم بدون اجازه چشم به یه مردی خورد که خیلی جذاب بود و دخترا دور و برش بودن محو زیبایش شدم که یک دفعه صدای تیر اومد و این مرد جذابو نشونه گرفته بودن همه ی توی کلاپ غیبشون زد فقدر من و مرده جذاب بودیم و تک تیر انداز وقتی دیدم همینجور داره تیر میزنه دستشو گرفتم و. فرار کردم
بردمش توی یه اتاق کلاپ گفتم بمون همین جا و وقتی دیدم که بادیگارد هاش اومدن گفتم برو
لینو اسمت چیه
ات من اتم
لینو ازت ممنونم ات
لینو چی می خوای بهت بدم
ات عااا هیچی
لینو هیچی
ات اره
لینو بگو چی می خوای دست خالی نمیشه
ات هیچی برو
ات رف
و لینو.....
بقیش پارت بعد
دیدگاه ها (۲)

شراب قرمزلینو چه دختری بود ات رفتم خونه ناپدری ات کدوم قبرست...

خب سلام می خوام رمان بنویسم پس بهم بگین با کدوم بنویسم بنگ چ...

پارت اخر قمار باز و چان حلقه ی ازدواجو برداشت و گفت ات وقتی ...

دیدار اول ..

عشق چیز خوبیه پارت ۹صبح روز بعد ویو اتبا درد بدی از خواب پاش...

دیدار اول ..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط