بعد کلی دردسر بالاخره شب خاستگاری فرا رسید حرفای بزرگترا
بعد کلی دردسر بالاخره شب خاستگاری فرا رسید 😂حرفای بزرگترارو نمیشنیدم چون فکرم خیلی درگیر بود
وقتی فرستادنمون تو اتاق که حرف بزنیم
شوخی میکرد میخواستم بلند بلند بخندم انگشتشو میذاشت رو لبشو میگفت هیس با خنده گفت صدامونو میشنون ها..
+باشه باشه 😂
دستشو گرفتم
یخ بود !
گفتم چرا دستات سرده تو که تو اوج سرمایِ زمستون همیشه دستات گرم بود؟
گفت استرس دارم
خندیدم گفتم یادم بمونه اولین بار به خاطر من دستات یخ زد :)
باباش هِی میگفت اگه به غلامی قبولش کنین
بهش گفتم به غلامی قبولت میکنم و میخندیدیم :)
تاجِ سری شما..
یه سوالیو چند بار پرسیدم ازش ..
نگام میکرد اولای سوالمو جواب میداد یهو صداش قط میشد
گفتم لنتی حرف بزن خب
گفت بادِ پنکه میخوره بهت
موهات تکون میخوره حواسم پرتت میشه
نگاش کردم
لبخند زدیم ولی تو نگاهِ جفتمون حسرت بود
چون واسه جفتمون سخت بود نتونیم همو بغل نکنیم...
وسط حرفاش گفت دستتو بده
دستمو گرفت
ماچ کرد گفت خب و ادامه داد :)
با دقت نگاش میکردم که جزییات صورتش تو ذهنم بمونه و وقتایی که نیست دلم کمتر تنگ شه واسش..
ولی به محض اینکه رفتن خیره به در موندم و تو ذهنم سوال بود
چرا حتی وقتی پیشمی دلم واست تنگه؟
چرا منی که بی احساس بودم خاطر تورو انقد میخوام؟
عشقِ واقعی رو تو بهم نشون دادی با کلی حرکت که تا آخر عمرم تو ذهنم میمونه و
واسه اولین بار با تو عاشق شدم..
نه وابستگیه نه هوس :)!
بمونی برام💍❤
#دلنوشته
#کپی ممنوع
00/2/25
وقتی فرستادنمون تو اتاق که حرف بزنیم
شوخی میکرد میخواستم بلند بلند بخندم انگشتشو میذاشت رو لبشو میگفت هیس با خنده گفت صدامونو میشنون ها..
+باشه باشه 😂
دستشو گرفتم
یخ بود !
گفتم چرا دستات سرده تو که تو اوج سرمایِ زمستون همیشه دستات گرم بود؟
گفت استرس دارم
خندیدم گفتم یادم بمونه اولین بار به خاطر من دستات یخ زد :)
باباش هِی میگفت اگه به غلامی قبولش کنین
بهش گفتم به غلامی قبولت میکنم و میخندیدیم :)
تاجِ سری شما..
یه سوالیو چند بار پرسیدم ازش ..
نگام میکرد اولای سوالمو جواب میداد یهو صداش قط میشد
گفتم لنتی حرف بزن خب
گفت بادِ پنکه میخوره بهت
موهات تکون میخوره حواسم پرتت میشه
نگاش کردم
لبخند زدیم ولی تو نگاهِ جفتمون حسرت بود
چون واسه جفتمون سخت بود نتونیم همو بغل نکنیم...
وسط حرفاش گفت دستتو بده
دستمو گرفت
ماچ کرد گفت خب و ادامه داد :)
با دقت نگاش میکردم که جزییات صورتش تو ذهنم بمونه و وقتایی که نیست دلم کمتر تنگ شه واسش..
ولی به محض اینکه رفتن خیره به در موندم و تو ذهنم سوال بود
چرا حتی وقتی پیشمی دلم واست تنگه؟
چرا منی که بی احساس بودم خاطر تورو انقد میخوام؟
عشقِ واقعی رو تو بهم نشون دادی با کلی حرکت که تا آخر عمرم تو ذهنم میمونه و
واسه اولین بار با تو عاشق شدم..
نه وابستگیه نه هوس :)!
بمونی برام💍❤
#دلنوشته
#کپی ممنوع
00/2/25
- ۲۳.۹k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط