𝑝𝑎𝑟𝑡¹³
𝑝𝑎𝑟𝑡¹³
زنگ زدم به کوک
*مکالمه نامی و کوک*
نامی:الو کوک بیا بیمارستان(با گریه)
کوک:چرا گریه میکنی ؟
نامی:.....
کوک:چی شده؟
نامی:....
کوک:اتفاقی برای ا/ت افتاده؟
نامی:....
کوک:میگم اتفاقی واسه خواهرم افتاده؟(با داد)
چه بلایی سرش اوردی؟؟(با داد)
نامی:من بلایی سرش نیاوردم
دکترش گفته که دو ساله سرطان داره و تا یک هفته بیشتر زنده نمی مونه (با گریه)
کوک:آدرس بده(با بغض)
نامی:...
کوک:دِ لعنتی میگم ادرس و بده(با داد و گریه)
نامی:بیمارستان***
°کوک°
سوار ماشین شدم و با سرعت هرچه تمام تر حرکت کردم
اشکام نمیزاشتن درست جلومو ببینم
چراغ قرمز شد ولی من حرکت کردم که یهو....
°تهیونگ°
داشتم به کارای بیمارستان می رسیدم که دیدم نامجون رو صندلی بیمارستان نشسته (ته رئیس و دکتر بیمارستان)
رفتم سمتش
ته:به به کیم نامجون چیشده که اومدی اینجا؟
نامی:تهیونگ از سرطان ا/ت خبر داشتی؟
ته:منظورت چیه؟یعنی چی که سرطان داره؟
نامی:ا/ت دوساله که سرطان داره و چیزی به کسی نگفته(با گریه)
پرستار:آقای دکتر آقای دکتر یه بیمار تصادفی داریم
بیمارو آوردن
با دیدنش هر دومون شکه شدیم
اون کوک بود
ته:چه اتفاقی واسش افتاده ؟
پرستار:با ماشین تصادف کردن
تهیونگ:زود باشین ببرینش اتاق عمل سریع
کوک و بردن اتاق عمل
*یک ساعت بعد*
نامی:تهیونگ چیشد حالش خوبه؟
تهیونگ:اره فقط باید منتظر باشیم تا بهوش بیاد
نامی:خوبه
تهیونگ:زود باش بریم پیش ا/ت
خودم باید معاینش کنم....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
شرط داریم اینبار
لایک:۱۵
کامنت:۲۰
زنگ زدم به کوک
*مکالمه نامی و کوک*
نامی:الو کوک بیا بیمارستان(با گریه)
کوک:چرا گریه میکنی ؟
نامی:.....
کوک:چی شده؟
نامی:....
کوک:اتفاقی برای ا/ت افتاده؟
نامی:....
کوک:میگم اتفاقی واسه خواهرم افتاده؟(با داد)
چه بلایی سرش اوردی؟؟(با داد)
نامی:من بلایی سرش نیاوردم
دکترش گفته که دو ساله سرطان داره و تا یک هفته بیشتر زنده نمی مونه (با گریه)
کوک:آدرس بده(با بغض)
نامی:...
کوک:دِ لعنتی میگم ادرس و بده(با داد و گریه)
نامی:بیمارستان***
°کوک°
سوار ماشین شدم و با سرعت هرچه تمام تر حرکت کردم
اشکام نمیزاشتن درست جلومو ببینم
چراغ قرمز شد ولی من حرکت کردم که یهو....
°تهیونگ°
داشتم به کارای بیمارستان می رسیدم که دیدم نامجون رو صندلی بیمارستان نشسته (ته رئیس و دکتر بیمارستان)
رفتم سمتش
ته:به به کیم نامجون چیشده که اومدی اینجا؟
نامی:تهیونگ از سرطان ا/ت خبر داشتی؟
ته:منظورت چیه؟یعنی چی که سرطان داره؟
نامی:ا/ت دوساله که سرطان داره و چیزی به کسی نگفته(با گریه)
پرستار:آقای دکتر آقای دکتر یه بیمار تصادفی داریم
بیمارو آوردن
با دیدنش هر دومون شکه شدیم
اون کوک بود
ته:چه اتفاقی واسش افتاده ؟
پرستار:با ماشین تصادف کردن
تهیونگ:زود باشین ببرینش اتاق عمل سریع
کوک و بردن اتاق عمل
*یک ساعت بعد*
نامی:تهیونگ چیشد حالش خوبه؟
تهیونگ:اره فقط باید منتظر باشیم تا بهوش بیاد
نامی:خوبه
تهیونگ:زود باش بریم پیش ا/ت
خودم باید معاینش کنم....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
شرط داریم اینبار
لایک:۱۵
کامنت:۲۰
۷.۱k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.