"ازدواج اجباری" P17
P17
کوک : اوکیه بزار یدقه حلش کنم.. ( زمزمه : شوگا ا/ت میخواد بره wc باید حواسمون باشه اوکی به بقیه هم خبر بده چشم از ا/ت بر ندارن... )
شوگا : حله داداش..
.
.
.
.
ا/ت ویو :
ا/ت : یا خدا چرا همه دارن به من نگاه میکنن ( تو ذهنش)اروم باش اروم باش من میتونم انجامش بدم.. اهسته ارام... ( تو ذهنش)
کوک : خب ا/ت میتونی بری بیا اینو بگیر هروقت کسی مزاحمت شد بهم خبر بده ( قایمکی بهش شُنود رو میده )...
ا/ت : باشه..
.
.
.
.
شُنود رو وصل کردم قایمکی و بدون هیچ چیزی ریلکس رفتم سمت wc..
ا/ت : ای خداا چیکار کنم اینا چی تو سرشونه اخه من چیکار کردممم...
کوک : زیاد حرف نزن طولش نده زود باش بیا... ( زمزمه)
ا/ت : ایشش یدقه صبر کن دیگه دارم دستامو میشورم...
.
.
.
.
داشتم دستامو میشستم که یه دختری اومد اونم داشت دستاشو میشست ازم پرسید اسمت چیه...
ا/ت : چیکار کنم خدا چی بگم بهش...( تو ذهنش)
ناشناس : هوی کَری یا لالی چیزی هستی..؟
ا/ت : ببینم اسم بدونی مثلا میخوای چیکار..؟
.
.
کوک : ا/ت کاریش نداشتههه باش خدایااا ( زمزمه)
کوک : شوگا زودی خودتونو برسونید پیش ا/ت زود ( زمزمه)
شوگا : باشه نگران نباش...
.
.
.
ناشناس : ( اسپری بیهوش کننده رو به صورت ا/ت زد)
.
.
.
اون اسپری رو زد تو صورتم بعد هیچی نفهمیدم چیشد همینجوری بی جون افتادم زمین...
.
.
.
کوک ویو :
دیگه نتونستم تحمل کنم مهمونی رو ول کردم با سرعت توانی که داشتم رفتم سمت ا/ت ولی... ا/ت اونجا نبود...
.
.
.
لی یون : اخیی زنت نیست..؟ 🥺
کوک : عوضی اشغال ( یه مشت خوابوند تو صورت لی یون)
لی یون : جرعت داری یبار دیگه بزننن حروم*اادههه
کوک : ( اینجا افتاد به جون لی یون ( صلوات به روح شادش) )
.
.
.
از اونجا طرف پسرا رسیدن نزاشتن بکشمش...
.
.
جیهوب : داداش خوبی چیزیت که نشده..؟
کوک : خوبم خوبم ولی ا/ت نیست باید زودی پیداش کنیم اصلا اینجا امن نیست
نامجون : میدونیم داشم ولی سر این بزگاله نیست حتما پدر حروم... ازدشم دست داره تو این کار...
جین : دقیقا... ببینم گوشی ا/ت یا شُنودش همراهشه..؟
تهیونگ : گوشیش اینجاس ولی شُنود نمیدم پیششه یا نه...
جین : من یکمی از هک کردن از این چیزا میدونم باید ردیابیش کنیم ببینیم کجاس...
کوک : چرا از اول نمیگیی زود باش بریمم این خر هم بگیرین با خودمون ببریم...
شوگا : حله بسپرش به من ( خدا رحمتش کنه🧕🏻🤲🏻)
.
.
.
.
همگی رفتیم خونه شوگا و جیهوب هم رفتن تا سراغ اون لی یون رو برسن..
.
.
کوک : اینجوری نمیشه کههه باید یکاری کنیممم ا/ت تو خطرهههه...
جیمین : جونکوک یکمی اروم باش ببینیم چیکار میشه کرد...
تهیونگ : راست میگه الان که جین یکم دیگه برسی میکنه..
کوک : جین تو چه حالی..؟
جین : فک کنم ردیابیش کردم... ارههه... ولی ا/ت تو کُره نیست...
کوک : یعنی چی..؟
جین : الان که دارم میبینم ایتالیاس...
کوک : ایتالیا او... نجا چیکار میکنه..؟
جین : بردنش حتما واسه بردگی...
کوک : عوضیاا... تهیونگ زود برام یه بلیط ایتالیا بگیر زوددد...
تهیونگ : حله...
.
.
.
.
.
ا/ت ویو :
.
.
.
وقتی چشامو باز کردم خودمو تو حالت بی جون دیدم که افتادم تو یه اتاق تاریک چیزی حس نمیکردم احساس میکردم تو فضام... من چم شده... من کجامم. ..
.
.
چانگ هه : بیدار شدی عزیزم..؟
ا/ت : ت... و تو بابای لی یون نیستی..؟
چانگ هه : درست فهمیدی... افرین زرنگی..
ا/ت : من اینجا چیکار میکنم چیکارم داری..؟
چانگ هه : واسه یه شب خواستم یکمی بهم حال بدی همین میتونی دیگه بری...
ا/ت : با من... ک.. اری که نکردی..؟
چانگ هه : نگران نباش هنوز کاری نکردم ولی میکنم... ولی بهتره باهام همراهی کنی تا مرگ رو به جون نخری...
ا/ت : بهتره بمیرم تا بهم دست بزنی حق نداری...
چانگ هه : جرعت میخواد تا کسی باهام اینجوری حرف بزنه ولی بهت سخت نمیگیرم... زود باش بیبی یکمی بیا خوش بگذرونیم...
ا/ت : عم... را نزدیکم نشو...
.
.
.
.
کوک ویو :
کوک : زود باشینننن کی میرسیممم لعنتیااااا...
جیمین : کوک یکمی اروم باش... کاری نمیتونن بکنن به دور اطراف اونجا هم گفتم تا یه سری بزنن...
کوک : چیکار میتونن بکنن هاع..؟ اون چانگ هه عوضی هر کاری از دستش بر میاد تا بلایی که سر اون دخترا اورده...هم سر ا/ت بیاره...
تهیونگ : نگران نباش تا پنج دقیقه دیگه پروازمون تموم میشه تو فرودگاه ایتالیا فرود میاییم...
کوک : زود زود...
.
.
.
.
.
.
ا/ت ویو :
.
.
پایان پارت 17
برا پارت بعدی 20 لایک و نظراتتون درباره ای این پارت رو میخوام... 🦙🫐🎊
کوک : اوکیه بزار یدقه حلش کنم.. ( زمزمه : شوگا ا/ت میخواد بره wc باید حواسمون باشه اوکی به بقیه هم خبر بده چشم از ا/ت بر ندارن... )
شوگا : حله داداش..
.
.
.
.
ا/ت ویو :
ا/ت : یا خدا چرا همه دارن به من نگاه میکنن ( تو ذهنش)اروم باش اروم باش من میتونم انجامش بدم.. اهسته ارام... ( تو ذهنش)
کوک : خب ا/ت میتونی بری بیا اینو بگیر هروقت کسی مزاحمت شد بهم خبر بده ( قایمکی بهش شُنود رو میده )...
ا/ت : باشه..
.
.
.
.
شُنود رو وصل کردم قایمکی و بدون هیچ چیزی ریلکس رفتم سمت wc..
ا/ت : ای خداا چیکار کنم اینا چی تو سرشونه اخه من چیکار کردممم...
کوک : زیاد حرف نزن طولش نده زود باش بیا... ( زمزمه)
ا/ت : ایشش یدقه صبر کن دیگه دارم دستامو میشورم...
.
.
.
.
داشتم دستامو میشستم که یه دختری اومد اونم داشت دستاشو میشست ازم پرسید اسمت چیه...
ا/ت : چیکار کنم خدا چی بگم بهش...( تو ذهنش)
ناشناس : هوی کَری یا لالی چیزی هستی..؟
ا/ت : ببینم اسم بدونی مثلا میخوای چیکار..؟
.
.
کوک : ا/ت کاریش نداشتههه باش خدایااا ( زمزمه)
کوک : شوگا زودی خودتونو برسونید پیش ا/ت زود ( زمزمه)
شوگا : باشه نگران نباش...
.
.
.
ناشناس : ( اسپری بیهوش کننده رو به صورت ا/ت زد)
.
.
.
اون اسپری رو زد تو صورتم بعد هیچی نفهمیدم چیشد همینجوری بی جون افتادم زمین...
.
.
.
کوک ویو :
دیگه نتونستم تحمل کنم مهمونی رو ول کردم با سرعت توانی که داشتم رفتم سمت ا/ت ولی... ا/ت اونجا نبود...
.
.
.
لی یون : اخیی زنت نیست..؟ 🥺
کوک : عوضی اشغال ( یه مشت خوابوند تو صورت لی یون)
لی یون : جرعت داری یبار دیگه بزننن حروم*اادههه
کوک : ( اینجا افتاد به جون لی یون ( صلوات به روح شادش) )
.
.
.
از اونجا طرف پسرا رسیدن نزاشتن بکشمش...
.
.
جیهوب : داداش خوبی چیزیت که نشده..؟
کوک : خوبم خوبم ولی ا/ت نیست باید زودی پیداش کنیم اصلا اینجا امن نیست
نامجون : میدونیم داشم ولی سر این بزگاله نیست حتما پدر حروم... ازدشم دست داره تو این کار...
جین : دقیقا... ببینم گوشی ا/ت یا شُنودش همراهشه..؟
تهیونگ : گوشیش اینجاس ولی شُنود نمیدم پیششه یا نه...
جین : من یکمی از هک کردن از این چیزا میدونم باید ردیابیش کنیم ببینیم کجاس...
کوک : چرا از اول نمیگیی زود باش بریمم این خر هم بگیرین با خودمون ببریم...
شوگا : حله بسپرش به من ( خدا رحمتش کنه🧕🏻🤲🏻)
.
.
.
.
همگی رفتیم خونه شوگا و جیهوب هم رفتن تا سراغ اون لی یون رو برسن..
.
.
کوک : اینجوری نمیشه کههه باید یکاری کنیممم ا/ت تو خطرهههه...
جیمین : جونکوک یکمی اروم باش ببینیم چیکار میشه کرد...
تهیونگ : راست میگه الان که جین یکم دیگه برسی میکنه..
کوک : جین تو چه حالی..؟
جین : فک کنم ردیابیش کردم... ارههه... ولی ا/ت تو کُره نیست...
کوک : یعنی چی..؟
جین : الان که دارم میبینم ایتالیاس...
کوک : ایتالیا او... نجا چیکار میکنه..؟
جین : بردنش حتما واسه بردگی...
کوک : عوضیاا... تهیونگ زود برام یه بلیط ایتالیا بگیر زوددد...
تهیونگ : حله...
.
.
.
.
.
ا/ت ویو :
.
.
.
وقتی چشامو باز کردم خودمو تو حالت بی جون دیدم که افتادم تو یه اتاق تاریک چیزی حس نمیکردم احساس میکردم تو فضام... من چم شده... من کجامم. ..
.
.
چانگ هه : بیدار شدی عزیزم..؟
ا/ت : ت... و تو بابای لی یون نیستی..؟
چانگ هه : درست فهمیدی... افرین زرنگی..
ا/ت : من اینجا چیکار میکنم چیکارم داری..؟
چانگ هه : واسه یه شب خواستم یکمی بهم حال بدی همین میتونی دیگه بری...
ا/ت : با من... ک.. اری که نکردی..؟
چانگ هه : نگران نباش هنوز کاری نکردم ولی میکنم... ولی بهتره باهام همراهی کنی تا مرگ رو به جون نخری...
ا/ت : بهتره بمیرم تا بهم دست بزنی حق نداری...
چانگ هه : جرعت میخواد تا کسی باهام اینجوری حرف بزنه ولی بهت سخت نمیگیرم... زود باش بیبی یکمی بیا خوش بگذرونیم...
ا/ت : عم... را نزدیکم نشو...
.
.
.
.
کوک ویو :
کوک : زود باشینننن کی میرسیممم لعنتیااااا...
جیمین : کوک یکمی اروم باش... کاری نمیتونن بکنن به دور اطراف اونجا هم گفتم تا یه سری بزنن...
کوک : چیکار میتونن بکنن هاع..؟ اون چانگ هه عوضی هر کاری از دستش بر میاد تا بلایی که سر اون دخترا اورده...هم سر ا/ت بیاره...
تهیونگ : نگران نباش تا پنج دقیقه دیگه پروازمون تموم میشه تو فرودگاه ایتالیا فرود میاییم...
کوک : زود زود...
.
.
.
.
.
.
ا/ت ویو :
.
.
پایان پارت 17
برا پارت بعدی 20 لایک و نظراتتون درباره ای این پارت رو میخوام... 🦙🫐🎊
۲۶.۵k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.