دوست پسر مافیای من پارت ۲=
دوست پسر مافیای من پارت ۲=
چند ساعت بعد
+:مینسو پاشونو حاضر شوو دیر شد
_:هوی چته انقد داد نزن پاشدم
+:پایین منتظرم
*سوار ماشین شدن
+:بادیگارد برو به فرودگاه
بادیگارد: چشم خانم (همونطور ک میدونید میسو و مینسو خیلی پولدارن و باهم زندگی میکنن خانواده میسو توی کره هستن و همینطور خانواده ی مینسو ولی اینا دوتایی اومدن آمریکا تا زندگی کنن)
*رسیدن فرودگاه و سوار هواپیما شدن بعد از (فاصله آمریکا تا کره رو نمیدونم...) ۵ ساعت رسیدن کره
_:واو چقد تغییر کرده اینجا
+:اوهوم بعد از ۸ سال برگشتیم
[علامت کوک= . علامت تهیونگ×]
=:امروز هم مثل همه ی روز های دیگ رفتم دارک وب و کارامو کردم تو اتاقم بودم ک در اتاقم به صدا در اومد
(علامت جانگ بادیگارد و منشی یا دست چپ کوک&)
&:قربان اجازه دارم بیام تو ؟
=:بیا داخل
&:قربان متاسفانه چانگ قلابی از آب در اومده و کل اسلحه های انبار ایتالیا رو خالی کردن کل افرادمون رو هم کشتن
=:چییی گفتییی پس شما ها اونجا چه غلطییییی میکنییننننن(بادادد)
&:(سکوت)...
=:گمشو برو بیرون در ضمن تا پس فردا بهت مهلت میدم تا کل محموله رو برگردونی وگرنه هم خودتو هم کل اعضای خانوادتو تیکه تیکه میکنم و چرختون میکنم
*چانگ رفت بیرون و کوک در حدی عصبانی بود ک توصیف کردنی نبود کوک از اتاقش زد بیرون
=:از اتاقم زدم بیرونو هر چی بادیگارد بودو کشتم داشتم از عصبانیت منفجر میشدم تصمیم گرفتم برم به عمارتم ویسکی بخورم بلکه یکم آروم شم
*کوک به سمت عمارتش با لامبورگینی راه افتاد و با بیشترین سرعت رانندگی کرد ک تا رسید در همین موقع جانگ ک تو دارک وب بود زنگ زد به تهیونگ تا بره پیش کوک چونکه مسکن کوک و تنها کسی ک کوک با اون صمیمی بود تهیونگ بود چونکه حتی خانواده کوک جرعت نداشتن به کوک زنگ بزنن و کوک ۱۰ ساله ک از خانوادش جدا شده و تنها زندگی میکنه البته پدرش ک فوت کرد کوک ک پسر بزرگ خانواده بود جانشین پدرش شد و حتی خطرناک تر از پدرش شد
=:وارد عمارت شدم ک خدمتکار ها از ترس از من سریع رفتن بیرون رفتم تو اتاقم ی شیشه ویسکی خوردمو داشتم شیشه ی دومو میخوردم ک یکی از دستم گرفتش برگشتم دیدم ک ...
چند ساعت بعد
+:مینسو پاشونو حاضر شوو دیر شد
_:هوی چته انقد داد نزن پاشدم
+:پایین منتظرم
*سوار ماشین شدن
+:بادیگارد برو به فرودگاه
بادیگارد: چشم خانم (همونطور ک میدونید میسو و مینسو خیلی پولدارن و باهم زندگی میکنن خانواده میسو توی کره هستن و همینطور خانواده ی مینسو ولی اینا دوتایی اومدن آمریکا تا زندگی کنن)
*رسیدن فرودگاه و سوار هواپیما شدن بعد از (فاصله آمریکا تا کره رو نمیدونم...) ۵ ساعت رسیدن کره
_:واو چقد تغییر کرده اینجا
+:اوهوم بعد از ۸ سال برگشتیم
[علامت کوک= . علامت تهیونگ×]
=:امروز هم مثل همه ی روز های دیگ رفتم دارک وب و کارامو کردم تو اتاقم بودم ک در اتاقم به صدا در اومد
(علامت جانگ بادیگارد و منشی یا دست چپ کوک&)
&:قربان اجازه دارم بیام تو ؟
=:بیا داخل
&:قربان متاسفانه چانگ قلابی از آب در اومده و کل اسلحه های انبار ایتالیا رو خالی کردن کل افرادمون رو هم کشتن
=:چییی گفتییی پس شما ها اونجا چه غلطییییی میکنییننننن(بادادد)
&:(سکوت)...
=:گمشو برو بیرون در ضمن تا پس فردا بهت مهلت میدم تا کل محموله رو برگردونی وگرنه هم خودتو هم کل اعضای خانوادتو تیکه تیکه میکنم و چرختون میکنم
*چانگ رفت بیرون و کوک در حدی عصبانی بود ک توصیف کردنی نبود کوک از اتاقش زد بیرون
=:از اتاقم زدم بیرونو هر چی بادیگارد بودو کشتم داشتم از عصبانیت منفجر میشدم تصمیم گرفتم برم به عمارتم ویسکی بخورم بلکه یکم آروم شم
*کوک به سمت عمارتش با لامبورگینی راه افتاد و با بیشترین سرعت رانندگی کرد ک تا رسید در همین موقع جانگ ک تو دارک وب بود زنگ زد به تهیونگ تا بره پیش کوک چونکه مسکن کوک و تنها کسی ک کوک با اون صمیمی بود تهیونگ بود چونکه حتی خانواده کوک جرعت نداشتن به کوک زنگ بزنن و کوک ۱۰ ساله ک از خانوادش جدا شده و تنها زندگی میکنه البته پدرش ک فوت کرد کوک ک پسر بزرگ خانواده بود جانشین پدرش شد و حتی خطرناک تر از پدرش شد
=:وارد عمارت شدم ک خدمتکار ها از ترس از من سریع رفتن بیرون رفتم تو اتاقم ی شیشه ویسکی خوردمو داشتم شیشه ی دومو میخوردم ک یکی از دستم گرفتش برگشتم دیدم ک ...
۱۳.۳k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.