ازت متنفرم
#ازت_متنفرم
پارت۱۱
💔🥺
امیر:از من گفتن بود دیگه
ارام:تو کلا زیاد زر میزنی مشکلی نیس!
امیر:اراااام خیلی بدییی
ارام:خو اخه زر میزنی دیگه
امیر:خب میگی برام عجیبه،عسلم برای من عجیب میاد کلا توام گفتی این عشقه دیگه
ارام:من منظورم اونجوری نیس
امیر:هن؟جمله بندیت تو حلقم
ارام:مهربونه بیش ازحد!
امیر:چون مثله خودته عجیبه!؟
ارام:منم تا این حد نبودم!
امیر:گندش نمیکنی؟
ارام:ابنجوری بخاد پیش بره اسیب میبینه!
امیر:تو الا نگرانه علی شدی!؟
ارام:نگران نیستم!
امیر:اوم تو راست میگی
ارام:امیر نمیخام مثله خودم بشه
امیر:ارام روک بگو چیکار میخای بکنی!؟
ارام:من کارینمیکنم چون به من ربطی نداره،اگه هم قرار باشه کاری بکنم فقط بهش اخطار میدم؛هرکس باید خودش مراقبه خودش باشه!
امیر:عجب!
ارام:ننه ی رجب
امیر:فقط به خودم میاد
ارام:به علیم میاد!
امیر:اوووو!
ارام:زهره مااااررر
علی
علی:ببینم تو داری برای من داستان میگی!؟
عسل:میشه اروم باشی!؟
علی:نه!این چرتو پرتا با مخه خودت میگنجه!!؟
عسل:اگه ندیده بودم نه!
علی:الا انتظار داری من باور کنم!؟
عسل:نه!
علی:پس چی!؟
عسل:میخام بری!
علی:عسل واضح حرف بزن
عسل:با موندت فقط به خودت اسیب میزنی!ماها عادی نیستیم!!
علی:درکت نمیکنم
عسل:حق داری!برو علی خاهش میکنم
علی:دروغ نگو میرم!
عسل:دروغ نگفتم!
علی:با عقله خودت میگنجه که ی د ختره سیزده ساله از خونه فرار کنه!؟
عسل:نه
علی:پس چی میگی!؟
عسل:برو علی،التماست میکنم برو
علی:عسل اینجا چخبره!؟
عسل:علی برو،خاهش میکنمم
علی:از خودش میپرسم
با تمامه سرعت رفتم سمته ماشین
عسل:علییییی
عسل:تروخدا صبر کن!
پامو گذاشتم رو گازو با تمامه سرعت رفتم
عسل
اه امیر جواب بده دیگه
بوق
بوق
بوق
بوق
مشترکه مورده دردسرس نمی باشد!
وای خدا مت الا چیکار کنم اخه!؟؟؟
ارام
امیر:تو دیونه ای دختر
دره اتاق با شتاب باز شد
ارام:هووووش،چته!؟
علی:عسل چی میگه!؟
ارام:من چمیدونم خاهره توعه از من میپرسی!؟
علی:توجدا فرار کردی!؟
امیر:چی میگی تو!؟
ارام:اینارو عسل بت گفته!؟
علی:جوابه منو بده
امیر:به تو ربطی نداره
ارام:اره!مشکلش!؟
علی
با حرفش تمامه بدنم سر شد
علی:مشکلش!؟تو چند سالگی اونوقت!؟
ارام:سیزده سالگی!
امیر:علی یا میری بیرون یا زنگ میزنم نگهبانی!
پارت۱۱
💔🥺
امیر:از من گفتن بود دیگه
ارام:تو کلا زیاد زر میزنی مشکلی نیس!
امیر:اراااام خیلی بدییی
ارام:خو اخه زر میزنی دیگه
امیر:خب میگی برام عجیبه،عسلم برای من عجیب میاد کلا توام گفتی این عشقه دیگه
ارام:من منظورم اونجوری نیس
امیر:هن؟جمله بندیت تو حلقم
ارام:مهربونه بیش ازحد!
امیر:چون مثله خودته عجیبه!؟
ارام:منم تا این حد نبودم!
امیر:گندش نمیکنی؟
ارام:ابنجوری بخاد پیش بره اسیب میبینه!
امیر:تو الا نگرانه علی شدی!؟
ارام:نگران نیستم!
امیر:اوم تو راست میگی
ارام:امیر نمیخام مثله خودم بشه
امیر:ارام روک بگو چیکار میخای بکنی!؟
ارام:من کارینمیکنم چون به من ربطی نداره،اگه هم قرار باشه کاری بکنم فقط بهش اخطار میدم؛هرکس باید خودش مراقبه خودش باشه!
امیر:عجب!
ارام:ننه ی رجب
امیر:فقط به خودم میاد
ارام:به علیم میاد!
امیر:اوووو!
ارام:زهره مااااررر
علی
علی:ببینم تو داری برای من داستان میگی!؟
عسل:میشه اروم باشی!؟
علی:نه!این چرتو پرتا با مخه خودت میگنجه!!؟
عسل:اگه ندیده بودم نه!
علی:الا انتظار داری من باور کنم!؟
عسل:نه!
علی:پس چی!؟
عسل:میخام بری!
علی:عسل واضح حرف بزن
عسل:با موندت فقط به خودت اسیب میزنی!ماها عادی نیستیم!!
علی:درکت نمیکنم
عسل:حق داری!برو علی خاهش میکنم
علی:دروغ نگو میرم!
عسل:دروغ نگفتم!
علی:با عقله خودت میگنجه که ی د ختره سیزده ساله از خونه فرار کنه!؟
عسل:نه
علی:پس چی میگی!؟
عسل:برو علی،التماست میکنم برو
علی:عسل اینجا چخبره!؟
عسل:علی برو،خاهش میکنمم
علی:از خودش میپرسم
با تمامه سرعت رفتم سمته ماشین
عسل:علییییی
عسل:تروخدا صبر کن!
پامو گذاشتم رو گازو با تمامه سرعت رفتم
عسل
اه امیر جواب بده دیگه
بوق
بوق
بوق
بوق
مشترکه مورده دردسرس نمی باشد!
وای خدا مت الا چیکار کنم اخه!؟؟؟
ارام
امیر:تو دیونه ای دختر
دره اتاق با شتاب باز شد
ارام:هووووش،چته!؟
علی:عسل چی میگه!؟
ارام:من چمیدونم خاهره توعه از من میپرسی!؟
علی:توجدا فرار کردی!؟
امیر:چی میگی تو!؟
ارام:اینارو عسل بت گفته!؟
علی:جوابه منو بده
امیر:به تو ربطی نداره
ارام:اره!مشکلش!؟
علی
با حرفش تمامه بدنم سر شد
علی:مشکلش!؟تو چند سالگی اونوقت!؟
ارام:سیزده سالگی!
امیر:علی یا میری بیرون یا زنگ میزنم نگهبانی!
۳.۸k
۲۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.