به وصلت دیده بودم کاشکی ای گلنه هجرانت

به وصلت دیده بودم کاشکی ای گل،نه هجرانت
که جانم درجوانی سوخت،ای جانم به قربانت

تحمل گفتی ومن هم که کردم سالها، اما
چقدر آخر تحمل،بلکه یادت رفته پیمانت

چوبلبل نغمه خوانم، تاتوچون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت

تمنای وصالم نیست،عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم،نیستم در بند درمانت

#شهریار
دیدگاه ها (۵)

✍ نیایش شبانهخدای خوبم !در این شب آرام و زیبا دلم میخواهد ب...

‍ خدایادر این روز زیبادستان خالیمبه سوی توستپر کنازلطف وکرم ...

گه شکایت از گلی،گه شکوه از خاری کنممن نه آن رندم ،که غیرازعا...

زاهد بودم ترانه گویم کردیسر فتنه بزم و باده جویم کردیسجاده ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط