پارت 9🌼
پارت 9🌼
ایلین: یهو دیدم جونگکوک با چاقو امد جلوم
جونگکوک: هیی زود زود از اینجا برو وگرنه با چاقو میزنمت
ایلین: ایشش این جونگکوک هم مغز نداره اخه روحو با چاقو میکشن به سوزن برداشتم و دستمو باهاش خونی کرپم و مرعی شدم
شوگا: چیی ایلین تو بودی میدونی من چقدر نگرانت شدم میدونی فک کردم این روح تو رو کشته
ایلین: شوگا اروم باش گریه نکن من باهاتون شوخی کردم
تهیونگ: اما این اصلا شوخی خوبی نبود ما خیلی ترسیدیم
جیهوپ: من ریدم تو خودم تو چطور این کارو کردی
ایلین؛باشه ببخشید اما من باز نامرعی شدم و گفتم ازش استفاده کنم الان باز خون دستم خوب میشه و باز نامرعی میشم پس گفته باشم نترسین
جیمین: اوکی با اینکه ما ریدیدم داخل خودمون ولی شوگا تو چرا اینقدر نگران ایلین شدی
شوگا: اهم ام خوب چیزه من ترسیدم ک بلایی سرش امده باشه چون اون از خونش فرار کرده و امده پیش ما و ماباید مراقبش باشیم
نامجون: اوکی ولی این کارت باعث شد من برینم داخل خودم میشه لطفا ته چین بود ته ژاپن بود چی بود بیاری بخوریمش
ایلین: وااایی جرررر ته چین نه ته ژاپن
الان میارم بخوریم
(سر سفره)
جین: واااایی این غذا ها خیلی خوش بو هستن ایلین یادت نره باید طرز تهیش رو بهم بدی
ایلین: اوکی میدم ولی دیدی من اشپزیم از تو بهتره
جین: هه هه به همین خیال باش برات یه فسنجون درست کنم کیف کنی
شوگا: اوکی دسپخت دوتاتون خوبع الان بیاین غذامون رو بخوریم
(بعد از ناهار)
تهیونگ: اوووف من حوصلم سر رفته بیاین بریم بیرون
ایلین: ارع منم موافقم بیاین بریم شهر بازی همیشه دوست داشتم بیام کره و ترن هوایی ها رو برم
شوگا: خوب پاشین بریم شهر بازی
جونگکوک: ارع اوکی هست بریمم
(بعد از رسیدن به شهر بازی)
ایلین: وااای اینجا چه بزرگ و خوشکل هست
جیهوپ: خوب الان سوار کدومشون بشیم
جونگکوک: امممم بیاین بریم سوار این قطاره هوایی بشیم
تهیونگ: واای نه من خیلی میترسم
جونگکوک: تو به من نگاه کن دیگه نمیترسی
جیمین: اییش دوباره این دوتا شروع کردن بیاین بریم سوار شیم....
ایلین: یهو دیدم جونگکوک با چاقو امد جلوم
جونگکوک: هیی زود زود از اینجا برو وگرنه با چاقو میزنمت
ایلین: ایشش این جونگکوک هم مغز نداره اخه روحو با چاقو میکشن به سوزن برداشتم و دستمو باهاش خونی کرپم و مرعی شدم
شوگا: چیی ایلین تو بودی میدونی من چقدر نگرانت شدم میدونی فک کردم این روح تو رو کشته
ایلین: شوگا اروم باش گریه نکن من باهاتون شوخی کردم
تهیونگ: اما این اصلا شوخی خوبی نبود ما خیلی ترسیدیم
جیهوپ: من ریدم تو خودم تو چطور این کارو کردی
ایلین؛باشه ببخشید اما من باز نامرعی شدم و گفتم ازش استفاده کنم الان باز خون دستم خوب میشه و باز نامرعی میشم پس گفته باشم نترسین
جیمین: اوکی با اینکه ما ریدیدم داخل خودمون ولی شوگا تو چرا اینقدر نگران ایلین شدی
شوگا: اهم ام خوب چیزه من ترسیدم ک بلایی سرش امده باشه چون اون از خونش فرار کرده و امده پیش ما و ماباید مراقبش باشیم
نامجون: اوکی ولی این کارت باعث شد من برینم داخل خودم میشه لطفا ته چین بود ته ژاپن بود چی بود بیاری بخوریمش
ایلین: وااایی جرررر ته چین نه ته ژاپن
الان میارم بخوریم
(سر سفره)
جین: واااایی این غذا ها خیلی خوش بو هستن ایلین یادت نره باید طرز تهیش رو بهم بدی
ایلین: اوکی میدم ولی دیدی من اشپزیم از تو بهتره
جین: هه هه به همین خیال باش برات یه فسنجون درست کنم کیف کنی
شوگا: اوکی دسپخت دوتاتون خوبع الان بیاین غذامون رو بخوریم
(بعد از ناهار)
تهیونگ: اوووف من حوصلم سر رفته بیاین بریم بیرون
ایلین: ارع منم موافقم بیاین بریم شهر بازی همیشه دوست داشتم بیام کره و ترن هوایی ها رو برم
شوگا: خوب پاشین بریم شهر بازی
جونگکوک: ارع اوکی هست بریمم
(بعد از رسیدن به شهر بازی)
ایلین: وااای اینجا چه بزرگ و خوشکل هست
جیهوپ: خوب الان سوار کدومشون بشیم
جونگکوک: امممم بیاین بریم سوار این قطاره هوایی بشیم
تهیونگ: واای نه من خیلی میترسم
جونگکوک: تو به من نگاه کن دیگه نمیترسی
جیمین: اییش دوباره این دوتا شروع کردن بیاین بریم سوار شیم....
۹.۸k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.