ددی خوناشام من
ددی خوناشام من
پارت: بیست و دوم
ویو سانا
کوک خیلی خوشحال بود...
ولی دیگ نمیزاره کار کنم..همش میگ استراحت کن.
سانا: هوفف کوکی..نصف شبه بریم بخوابیم
کوک: عاااا باشه
رفتیم بالا تو اتاق..لباسامونو عوض کردیم..
اومدیم رو تخت دراز کشیدیم..کوک داشت موهامو نوازش میکرد..
سانا: میدونی چیه؟
کوک: نه
سانا: خیلیییی دوست دارم
کوک: من بیشتر
کوک اومد و پیشونی مو بوسید..
و سیاهی..
ویو کوک
سانا خابش برد..
کوک: کیوتچه ی من
لباشو بوسیدم و سیاهی...
صب چشمام رو باز کردم.. سانا هنو خاب بود...منم گفتم برم صبحونه درست کنم..
رفتم پایین ک مشغول شدم...
ویو سانا
وقتی از خاب بیدار شدم..کوک پیشم نبود..
بوی خیلییی خوبی از پایین میومد..
رفتم سمت دستشویی بودم کارای لازم رو انجام دادم.
رفتم پایین و دیدم عاغا خرگوشه داره آشپزی میکنه..
آروم از پشت رفتم و بغلش کردم..
سانا: صب بخیر خرگوش
کوک: صب توهم بخیر بیبی من
سانا: کمک میخای
کوک: نه بیبی فقط برو بشین سر میز
سانا: اک
کوکـ:....
خماری
لایکو کامنت یادتون نره
بچه ها چن روز خونه نیسم..نمیتونم پارت بزارم..ولی فعالیت میکنم...با بزرگی خودتون ببخشین🎀
پارت: بیست و دوم
ویو سانا
کوک خیلی خوشحال بود...
ولی دیگ نمیزاره کار کنم..همش میگ استراحت کن.
سانا: هوفف کوکی..نصف شبه بریم بخوابیم
کوک: عاااا باشه
رفتیم بالا تو اتاق..لباسامونو عوض کردیم..
اومدیم رو تخت دراز کشیدیم..کوک داشت موهامو نوازش میکرد..
سانا: میدونی چیه؟
کوک: نه
سانا: خیلیییی دوست دارم
کوک: من بیشتر
کوک اومد و پیشونی مو بوسید..
و سیاهی..
ویو کوک
سانا خابش برد..
کوک: کیوتچه ی من
لباشو بوسیدم و سیاهی...
صب چشمام رو باز کردم.. سانا هنو خاب بود...منم گفتم برم صبحونه درست کنم..
رفتم پایین ک مشغول شدم...
ویو سانا
وقتی از خاب بیدار شدم..کوک پیشم نبود..
بوی خیلییی خوبی از پایین میومد..
رفتم سمت دستشویی بودم کارای لازم رو انجام دادم.
رفتم پایین و دیدم عاغا خرگوشه داره آشپزی میکنه..
آروم از پشت رفتم و بغلش کردم..
سانا: صب بخیر خرگوش
کوک: صب توهم بخیر بیبی من
سانا: کمک میخای
کوک: نه بیبی فقط برو بشین سر میز
سانا: اک
کوکـ:....
خماری
لایکو کامنت یادتون نره
بچه ها چن روز خونه نیسم..نمیتونم پارت بزارم..ولی فعالیت میکنم...با بزرگی خودتون ببخشین🎀
- ۶.۱k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط