ات اروم از بغل تهیونگ بیرون اومد و گفت ممنونممنتهی

ا.ت اروم از بغل تهیونگ بیرون اومد و گفت" ممنونم،من..."تهیونگ دستشو اروم جلو برد و یک انگشتش را روی لب های ا.ت گذاشت"هیسس،بیا اروم بریم،با من راه بیا تا دوباره نیافتی"ا.ت سر تکون داد و ارام با تهیونگ شروع به راه رفتن کرد،به یک قسمت رسیدن که تیر اهن پهن رسیدن،تهیونگ اشاره کرد"اونجا" رفت روی تیراهن نشست و پاهایش را اویزان کرد،ا.ت اروم کنار تهیونگ نشست و جونگ کوک هم کنار ا.ت،ا.ت به پایین نگاه کرد،دقیقا توی بالا ترین قسمت برج بودن و ارتفاع زیاد بود،جیغ کوچیکی زد و ناخواسته محکم بازوی تهیونگ را گرفت،تهیونگ گفت"به پایین نگاه نکن،به روبه رو نگاه کن"جونگ کوک ادامه داد"اینطوری کمتر میترسی"ا.ت اروم چشمش را باز کرد،هنوز بازوی تهیونگ را گرفته بود،شهر پاریس،رستوران ها،خونه ها،پارک ها،داروخانه ها،بیمارستان ها،خیابون ها و کوچه ها،همه و همه توی شب زیبا بود،درست حس موش سراشپز را داشت وقتی که از بالای ایفل به پاریس نگاه میکرد،لرخند بزرگی زد و سریع دفترش را در اورد تا تصویر زیبا را نقاشی کند،مداد طراحی را دد اورد و دفتر را باز کرد‌،مداد را وسط دفتر گذاشت و خواست به تصویر رو به رو دقت کند اما امان از این حواس پرتی مداد سر خورد و از اون ارتفاع بلند افتاد پایبن"وایییی!مدادم!!"هر سه تا به پایین نگاه کردن،مداد بین بوته های گل رز افتاده بود و مطمئنن دیگه نمیشد ازش استفاده کرد،ا.ت اخم کرد و گفت"حالا با چی نقاشی کنم!؟" تهیونگ یک مداد در جیبش داشت که با اون داخل دفترچه مشکی مینوشت،مدادی که یارگاری مادرش بود،سریع مداد را در اورد و گفت"بیا،میتونی با این بکشی" ا.ت مداد را گرفت و شروع به نقاشی کرد
از دید نویسنده: همون لحظه جونگ کوک هم یک مداد از جیبش در اورد اما دیر تر از تهیونگ،ا.ت نگاهش به تهیونگ بود و مداد را در دست کوک ندیده بود،کوک کمی غبته خورد و حس کرد بهش بی محلی شده اما مداد را دوباره در جیبش گذاشت
دیدگاه ها (۱)

اوم تصویر برای ا.ت خیلی زیبا بود،شهر پاریس،با دقت و ارامش شه...

تهیونگ دوباره به کافه رفته بود و طبق عادت هات چاکلت و کوکی س...

تهیونگ تمام مدت به ا.ت نگاه میکرد،وقتی به قسمت بالایی برج رس...

چون باید برم مدرسه امشب میخواهم زیاد پارت اپ کنم احتمالا فرد...

مافیای قدرتمند من فصل دوم پارت 36تهیونگ. فکر کنم اینه قرار د...

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط