Im just a woman

Im just a woman ♥⁠╣⁠[⁠-⁠_⁠-⁠]⁠╠⁠♥
من فقط یک زنم

پارت⁴³
ماجرا این بود که آرتین و آرسین
از پشت در نگاهشون میکردن

و از دیدن مادر ات
سریع برگشتن و به سمت خونه رفتن و خوابیدن
ارتین : فردا حتما بهش میگیم
آرسین : اره حتما

[ پرش زمانی به صب]

ویو ات
ساعت ۸ بود
تازه فهمیدم که دیشب مامانم پیشم بود نگاهی به صندلی انداختم که دیدم خوابه اما من بازم از دستش ناراحتم

بلند شدم آب خوردم عطر زدم غذا سفارش دادم
مامانمو بلند کردم با هم خوردیم اما خیلی سرد باهاش رفتار میکردم
تا متوجه بشه چه زجری به من داده

مامان ات: از موقعی که من نبودم خیلی خوشگلتر و بزرگتر شدی( هنگام غذا خوردن)

ات: بهتره بگیم با تجربه تر شدم ( سرد)

مامان ات از حرفش ناراحت شد


که دست مادر ات خورد به بطری و افتاد


مامان ات: ببخشید برش میدارم


که در خورد

جولای : ات امروز ساعت ۶ بازم دادگاه داری مدارک و اوردی؟


ات: بله آقا امادست


که رفت


مامان ات: چه صدای آشنایی بود

ات: اره خودشون گفتن شاید شمارو یا مادر بزرگ بشناسن

مامان ات: حتما باید برای دیدار باهاشون برم فوضول شدم😶
که........
دیدگاه ها (۸)

Im just a woman 💓💓(⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠)⁠❤من فقط یک زنم پارت ⁴⁴بلند ش...

Im just a woman 💓من فقط یک زنم پارت ⁴⁵اما از یجا دلشون برای ...

پی دی نیم تو یکی از مصاحبه ها رسما گفته بی تی اس سال ۲۰۲۵ بر...

Im just a woman من فقط یک زنمپارت⁴²زنعموی ات : کجا کجا میرین...

رمان جیمین

رمان { برادر ناتنی} پارت ۱۴

p⁸جین محکم بغلم کرد و سرمو محکم بوسید🐹 آخخخخخ فداتشمم خندیدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط