Im just a woman
Im just a woman
من فقط یک زنم
پارت⁴²
زنعموی ات : کجا کجا میرین؟
ارتین و آرسین: ( هم زمان)
میریم باغ پشتی بخوابیم
زنعموی ات : باشه مراقب باشید
ارتین و آرسین حرکت کردن به سمت شرکت
رسیدن رفتن سمت اتاق اما
ات با چیزی که دید اشکی از چشماش جاری شد و پاهاش سست شد ( من خودم کلا گریه کردم سر این پارت )
ات: .م...م...ا......ما....ن مامان!!!!!!
جیغ زد و دستشو میزد رو گوشاش
مامان ات رفت سمت ات که بغلش کنه
نزاشت و اونو هل داد
ات: ولم کن این فقط خوابه
مامان ات بزور دست دخترشو گرفت اونم در حال گریه بود
مامان ات: خودمم دخترم خودمم و به آغوشش کشید
و همون داستانی که بچه بودم رو براش خوند و ات تو بغلش به خواب رفت مادر ات ات رو بلند کرد گذاشت رو کاناپه
مامان ات: ببخشید که این همه مدت .... تنهات گذاشتم میدونی که هنوز عاشقتم من دوست دارم ات
متاسفام شاید نتونستی ببخشیم منو ببخش لی ات بخاطر دروغ های که جلو روت داری بخاطر زندگیه دروفت میدونم تو تو فقط یه زنی و میخوای زندگیه خودتو داشته باشی لی ات
اما این شروعه تو تو آسیب میبینی آن تو قلبت میشکنه
من فقط یک زنم
پارت⁴²
زنعموی ات : کجا کجا میرین؟
ارتین و آرسین: ( هم زمان)
میریم باغ پشتی بخوابیم
زنعموی ات : باشه مراقب باشید
ارتین و آرسین حرکت کردن به سمت شرکت
رسیدن رفتن سمت اتاق اما
ات با چیزی که دید اشکی از چشماش جاری شد و پاهاش سست شد ( من خودم کلا گریه کردم سر این پارت )
ات: .م...م...ا......ما....ن مامان!!!!!!
جیغ زد و دستشو میزد رو گوشاش
مامان ات رفت سمت ات که بغلش کنه
نزاشت و اونو هل داد
ات: ولم کن این فقط خوابه
مامان ات بزور دست دخترشو گرفت اونم در حال گریه بود
مامان ات: خودمم دخترم خودمم و به آغوشش کشید
و همون داستانی که بچه بودم رو براش خوند و ات تو بغلش به خواب رفت مادر ات ات رو بلند کرد گذاشت رو کاناپه
مامان ات: ببخشید که این همه مدت .... تنهات گذاشتم میدونی که هنوز عاشقتم من دوست دارم ات
متاسفام شاید نتونستی ببخشیم منو ببخش لی ات بخاطر دروغ های که جلو روت داری بخاطر زندگیه دروفت میدونم تو تو فقط یه زنی و میخوای زندگیه خودتو داشته باشی لی ات
اما این شروعه تو تو آسیب میبینی آن تو قلبت میشکنه
۹.۴k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.