To love or to hate?
_اصلا به درک به زور میارمش اینجا بعد به پدر میگم که پیداش کردم.
(ات توی خونه تنها بود داشت فیلم نگاه میکرد که در خونه رو زدن رفت درو باز کرد دید کسی اونجا نیست رفت توی حال دوباره صدای زنگ شنید عصبی بلند شد و رفت جلوی در و دید کسی اونجا نیست درو بست و رفت توی حال روی صندلی نشست و دوباره فیلم رو دید تا اینکه یک سکانس از فیلم تاریک شد(فیلم ترسناک میدید، توی فیلم یک نفر داخل یه اتاق تاریک میشه) و دید بیرون پنجره یه مرد وایساده دلش میخواست جیغ بزنه اما خوشکش زده بود یکم بیشتر دقت کرد اما صورت اون مرد رو اصلا نمیتونست ببینه روی مبل درازکشید و خودش رو بخواب زد تا اگه دزد بود کارش رو انجام بده و فردابره شکایت کنه چون میترسید کع بلایی سرش بیارن بعد از نیم ساعت صدای باز شدن پنجره امد ات فهمید دزد داخل خونشه تکون نخورد وخودش رو به خواب زد تا اینکه...
_میدونم بیداری
ات تعجب کرد که جیمین چرا اینجاست
+یاع جیمین تو چرا اینجای
_ببین بهتره خودت با پای خودت بیای
+کجا؟
_خونه من
+خونه تو چرا؟
_چون دوست دخترمی
+اها جالبه ولی تو تایپم نیستی
_علامت داد به بادیگاردش و از پشت سر با دستمال ات رو بیهوش کردن
_بهت گفتم بهتره خودت بیای
فردا صبح
+چه خبر شده؟ من کجام این چیه تنم؟
نه نه نه نگو که جیمین این کارو کرده؟
♡وارد اتاق شد
♡سلام خانوم ارباب پارک گفت هر وقت بیدار شدید بگم نگران نباشید و اون رفته سر کار
+اها ببینم جیمین لباس من رو در اورد؟
♡نه خیر من دیشب این کارو کردم
+اها
♡بله، کاری با من ندارید؟
+نه
♡خدانگهدار
♡) باید میگفتم که ارباب لباس رو عوض کرده، اما نه ارباب گفت نگم پس نمیگمم
_جیمین ویو
_پدر
&بلع؟
_اون دختر یانگ نبود
&چطور دختر یانگ نبود؟(عصبی)
_دیشب کل بدنش رو دیدم اما خبری از اون زخم نبود
&اها باشه
_با دختر چکار کنم؟
&بکشش
_چی؟ چرا؟
&وقتی دختر یانگ نیست پس به درد نمیخوره
-باشه
(امد خونع)
+یاع مرتیکه(ناراحت نباشید فیکه)
_ها؟
+چرا منو اوردی اینجا؟
_بهت گفتم مال منی بیبی
+ههههه بیبی؟ اخه جوجه تو خودت بیبی
_تا همین بیبی رو به فاخ ندادم بهتره بره
+هه نمیتونی
_اهوم راست میگی خوبه دوباره بیهوشت کنم و به جای مونا من لباس تنت کنمم
♡مونا ایشون بود
+بیشعور بی شخصیت
_ممنون ازتعریفت
+ایش(عصبی)
رفت بالا جیمین
+یاع کجا؟
_اتاق کارم
+یاع باید برم مدرسه ساعتو نگاه همین الانم دیرم شده
-تو الان گمشدی
(ات توی خونه تنها بود داشت فیلم نگاه میکرد که در خونه رو زدن رفت درو باز کرد دید کسی اونجا نیست رفت توی حال دوباره صدای زنگ شنید عصبی بلند شد و رفت جلوی در و دید کسی اونجا نیست درو بست و رفت توی حال روی صندلی نشست و دوباره فیلم رو دید تا اینکه یک سکانس از فیلم تاریک شد(فیلم ترسناک میدید، توی فیلم یک نفر داخل یه اتاق تاریک میشه) و دید بیرون پنجره یه مرد وایساده دلش میخواست جیغ بزنه اما خوشکش زده بود یکم بیشتر دقت کرد اما صورت اون مرد رو اصلا نمیتونست ببینه روی مبل درازکشید و خودش رو بخواب زد تا اگه دزد بود کارش رو انجام بده و فردابره شکایت کنه چون میترسید کع بلایی سرش بیارن بعد از نیم ساعت صدای باز شدن پنجره امد ات فهمید دزد داخل خونشه تکون نخورد وخودش رو به خواب زد تا اینکه...
_میدونم بیداری
ات تعجب کرد که جیمین چرا اینجاست
+یاع جیمین تو چرا اینجای
_ببین بهتره خودت با پای خودت بیای
+کجا؟
_خونه من
+خونه تو چرا؟
_چون دوست دخترمی
+اها جالبه ولی تو تایپم نیستی
_علامت داد به بادیگاردش و از پشت سر با دستمال ات رو بیهوش کردن
_بهت گفتم بهتره خودت بیای
فردا صبح
+چه خبر شده؟ من کجام این چیه تنم؟
نه نه نه نگو که جیمین این کارو کرده؟
♡وارد اتاق شد
♡سلام خانوم ارباب پارک گفت هر وقت بیدار شدید بگم نگران نباشید و اون رفته سر کار
+اها ببینم جیمین لباس من رو در اورد؟
♡نه خیر من دیشب این کارو کردم
+اها
♡بله، کاری با من ندارید؟
+نه
♡خدانگهدار
♡) باید میگفتم که ارباب لباس رو عوض کرده، اما نه ارباب گفت نگم پس نمیگمم
_جیمین ویو
_پدر
&بلع؟
_اون دختر یانگ نبود
&چطور دختر یانگ نبود؟(عصبی)
_دیشب کل بدنش رو دیدم اما خبری از اون زخم نبود
&اها باشه
_با دختر چکار کنم؟
&بکشش
_چی؟ چرا؟
&وقتی دختر یانگ نیست پس به درد نمیخوره
-باشه
(امد خونع)
+یاع مرتیکه(ناراحت نباشید فیکه)
_ها؟
+چرا منو اوردی اینجا؟
_بهت گفتم مال منی بیبی
+ههههه بیبی؟ اخه جوجه تو خودت بیبی
_تا همین بیبی رو به فاخ ندادم بهتره بره
+هه نمیتونی
_اهوم راست میگی خوبه دوباره بیهوشت کنم و به جای مونا من لباس تنت کنمم
♡مونا ایشون بود
+بیشعور بی شخصیت
_ممنون ازتعریفت
+ایش(عصبی)
رفت بالا جیمین
+یاع کجا؟
_اتاق کارم
+یاع باید برم مدرسه ساعتو نگاه همین الانم دیرم شده
-تو الان گمشدی
۲.۱k
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.