از زیر سنگ هم شده پیدایم کن

از زیر سنگ هم شده پیدایم کن!

دارم کم کم این فیلم را باور می کنم

و این سیاهی لشکر عظیم

عجیب خوب بازی می کنند.

در خیابان ها

کافه ها

کوچه ها

هی جا عوض می کنند و

همین که سر برگردانم

صحنه ی بعدی را آماده کرده اند

از لابلای فصل های نمایش

بیرونم بکش

برفی بر پیراهنم نشانده اند

که آب نمی شود

از کلماتی چون خورشید هم استفاده کردم

نشد!

و این آدم برفیِ درون

که هی اسکلت صدایش می کنند

عمق زمستان است در من

..

اصلا

از عمق تاریک صحنه پیدایم کن!

از پروژکتورهای روز و شب

از سکانس های تکراری زمین، خسته ام!

دریا را تا می کنم

می گذارم زیر سرم

زل می زنم

به مقوای سیاه چسبیده به آسمان

و با نوار جیرجیرک به خواب می روم

نوار را که برگردانند

خروس می خواند.

..

از توی کمد هم شده پیدایم کن!

می ترسم چاقویی در پهلویم فرو کنند

یا گلوله ای در سرم شلیک

و بعد بگویند:

" خُب،

نقشت این بود"
#گروس_عبدالملکیان
دیدگاه ها (۱)

مستی به شکستن سبویی بند استهستی به بریدن گلویی بند است گیسو ...

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونانکه بایدند نه باید ها... هر ...

غذا به شکل احمقانه ای ما را سیر می کندلیوان از دست هایم افتا...

چه فرقی می کندمن عاشق تو باشمیا تو عاشق من؟!چه فرقی می کندرن...

عاشق یک جاسوس شدمpart⁹ویو دامیان* وقتی که جک و آنیا از کلاس ...

دختر سابیه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط