به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار

به بوی زلف تو دم می زنم در این شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود

چنان به داغ غمت خو گرفته مرغ دلم
که یاد باغ بهشتش در این قفس نرود

#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۱)

از من رمـیده‌ای و منِ ساده دل هنوزبی مهری و جفای تو باور نمی...

منبا چشمان تواندوه آزادیِ هزار پرنده ی بی راه راگریسته بودمو...

غم هجران تو ای دوست، چنان کرد مراکه ببینی، نشناسی که منم یا ...

شده ام در قفس خاطره ها زندانیدردم این است که هم دردی و هم در...

دست بردار از سرِ دیوانگی هایِ دلمپا بکش از غصه و اندوهِ دنیا...

ای دل غمگین به هجر یار عادت می کنیبیخود از غم دم مزن با هر ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط